ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ب قول یکی از رفقا (ما شهید چمران صداش میکنیم، ب قدری ک شباهت دارن) بایستی گفت:
آقای ظریف: کاش "باکری" بودی تا با "کری" !!!
اومده بود مرخصی بگیره، آقا مهدی یه نگاهی بهش کرد و گفت:
«میخوای بری ازدواج کنی؟»گفت: «بله میخوام برم خواستگاری.»
– «خب بیا خواهر منو بگیر!»
– «جدی میگی آقا مهدی؟!»
– «آره، به خانواده ت بگو برن ببینن اگر پسندیدن بیا مرخصی بگیر برو!»
اون بنده خدا هم خوشحال دویده بود مخابرات تماس گرفته بود!
به خانواده ش گفته بود: «فرمانده ی لشکرمون گفته بیا خواهر منو بگیر، زود برید خواستگاریش خبرشو به من بدید!»
بچه های مخابرات مرده بودن از خنده!
پرسیده بود: «چرا میخندید؟ خودش گفت بیا خواستگاری خواهر من!»
گفته بودن: «بنده خدا آقا مهدی سه تا خواهر داره، دوتاشون ازدواج کردن ، یکیشونم یکی دوماهشه!»
از کتاب: ستاره ی دنباله دار
منبع: بچههای قلم