سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای
سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای

ازدواج و ترشی


سلام رفقا ...


ازدواج و ترشی !!!


دو کلمه‌ای ک نباید زیاد باهم ارتباط داشته باشن ولی اگه خورشید و ابر و عسگر و این و اون همه جمع گردند و آنگهی دریا شود. می‌گن دعای مومن در حق مومن خیلی خیلی ب استجابت نزدیک هست و من ب عینه این رو دیدم و بهش اعتقاد دارم حالا می‌گید چطوری؟ توی بحث اصلی می‌گم خدمت‌تون ...



همیشه اصطلاح آخرین و اون چیزی ک در آخر می‌آد برای شخص و فرد اهمیت ویژه‌ای داره و در واقع لب کلام و والسلام کار هس، مثلن تو عملیات‌ها شب آخر حمله همه جمع می‌شدن، نماز شب و زیارت عاشورا و تنهایی با خدا و اینا، ینی همه جا این‌جوریه، حالا شاید بگید این چ ربطی داره ب مطلب. شاید ربط داشته باشه شایدم نداشته باشه ...


هر حال موضوع مهم دومی ک می‌خوام راجع بهش بنویسم مهندسی اجتماعی هس. توی این مبحث شما می‌تونید با اطلاعاتی ک از فرد دارید یا از چیز مورد نظر می‌دونید ب اطلاعات مهم‌تری دست پیدا کنید. مثالا تو این روشی ک پیام می‌فرستن ب طرف و می‌گن جایزه برنده شدی، با ورود طرف ب بازی با مهندسی اجتماعی، از طرف اطلاعات ب ظاهر غیر لازم می‌گیرن و کاری ک نباید اتفاق بیافته می‌افته ...


حسن یکی از اون مهندسین اجتماعی هس، ینی خدای ی دستی زدن ب معنای واقعی کلمه. می تونه جوری شما رو ب بازی بگیره و حرف بکشه ک نگو!!!

مثلن دیروز داشتیم تو شهناز دنبال قیمت کردن و خرید برای مشتری‌هامون بودیم ک یکی از بچه‌ها رو دیدیم.

حسن بدون مقدمه گف فلانی یکی از بچه‌ها می‌گف ب خانم فلانی (از هم‌کلاسی‌های اون بنده خدا) تیکه انداختی. (ببینید اطلاعات مهندسی اجتماعی حسن رو ک از هم‌کلاسی‌های اون خبر داشت و ی دستی زد) ب من ی کسی گف ک فلان کاری رو کردی، از تو انتظار نداشتم و ...


اون بیچاره هم تمام چیزهایی ک شده یا نشده بوده رو گف. ینی ی چن تا اطلاعات ب دست آوردیم ک عالیییییی. ی چن نفر رو هم ب هوای این ک اونا لوووش دادن گف و ما هم چی خودمون رو زدیم ب ...


هر حال مهم هس ک شما مواظب باشی ...


حالا چرا این‌ها رو نوشتم چن تا مقدمه بود ک برسم سر بحث اصلی ...


و اما بحث قبل‌تر از اصلی ...


بذارید این رو بگم ک (این بند خیلی مهم هس و دقیقن همون مهندسی اجتماعی ک می‌گم همینه) مثلن تو ماشین می‌گن ک مدل ماشین 87 هس یا مثلن 70 ........



در انسان می‌گن ک متولد چ سالی هستی مثلن 68 یا 69 یا 70 ؟!؟


وقتی اطلاعات میدانی‌ات با توجه ب کاری ک انجام می‌دی زیاد باشه می‌تونی با چن تا حدس ساده ب اطلاعات مهمی دست پیدا کنی ....


فک کنم این‌جا امروز ویکی لیکس بشه ...


البته ممکن هس من ب عنوان هیچی عوامل نفوذی داشته باشم (مهندسی اجتماعی) شما باور نکن ...


هر حال وقتی اطلاعات میدانی داشته باشی، مث شماره ملی یا شماره دانشجویی حتی می‌تونید سراغی از دروس و واحد‌های پاس شده یا نشده داشته باشی واسه همین هس ک می‌گم و توصیه اکید داشتم ب دوستان ک همیشه چن تا تغییر داشته باشن (البته ذکر این نکته خالی از لطف نیس ک من و دوستان هیچ کدوم از این اطلاعات استفاده نکردیم و فقط جهت تذکر هس چون ک خیلی اوقات این موضوع رو در بین رفقا دیدم و همیشه هم تذکر دادم ...)



ولی هنوز بحث اصلی مونده ...


بحث اصلی مربوط هست ب پروژه مطلب آخر ک در سال 1370 و توسط رئیس جمهور وقت انجام شد. من اصلن انتظار نداشتم ک بتونم وارد مجموعه مطلب آخر بشم ولی شدم ...


اینجا می‌رسیم ب همون بحث ترشی لیته و انواع ترشی ک تو بعضی جاها حتی ب دعای سفره ختم می‌شد ک اللهم الرزقنا رزقا حلالا طیبا البته شاید ب این سلیسی و روانی نبوده مثلن جای برخی کلمات عوض شده باشه و جمیلا و قدا طویلا ک از خدا می‌خوایم این جوری شده باشه ...


از این بگذریم از برخی از دوستان هم ک زحمت کشیدن و دبه ترشی آوردن، دعا کردن، شوخی کردن و مزاح تشکر می‌کنیم، از آقا مرتضی و عیالشون ب خاطر کار خوبی ک انجام داده بودن و ...


هر حال خواستیم در جوابی ک یکی از دوستان درخواست خاطره کرده بود رو داده باشیم و ب قول رفقا حکایت هم‌چنان باقی است و این خاطره‌ها هم باقی است ...



والعاقبه للمتقین

حاجی

نظرات 6 + ارسال نظر
Hassan دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:22 ب.ظ

جیریلدیم حاجی
الانم بیمارستانم بخیه میزنن دکترا
حاجی من میگم خدا ستارالعیوبه
راستی ساریمساخ ترشوسو چن ساله ش خوووبه؟
سیسمونی از کجا بخریم؟
ریشمونو چه جوری سشوار بزنیم؟
پیست اتومبیلرانی کجا بریم؟
اصلا راهیان نور بریم؟
دوزسوووووووز
حالا چیکار کنیم؟

سلام داداش

آتدیلین گداخ

نینجای سایبری دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:27 ب.ظ

سلام....با عرض پوزش من اصلن سر در نیاوردمآخه نه که یه مدت تو بسیج فعالیت داشتیم وحالا فهمیدم که همه جا صریح اطلاعات دادیم وشماره دانشجویی وشماره شناسنامه وتاریخ تولد وگروه خونی وآدرس منزل...واسه همین همیشه یه خاک تو سرت نینجا به خاطر خنگول بازیت تو زبونم میچرخه...الان یه لحظه ترسیدم زودی برم اطلاعاتم وعوض کنم تو سیستم گلستان....قضیه ترشی چی بود حاجی...؟؟؟فک کردم در مورد ترشی لیته میخواید حرف بزنید اما یه هو تموم شد...دبه ترشی تیکه بود؟؟؟هاااااا؟؟/؟؟؟
وااای من با این همه علامت سوال چیکار کنم...؟؟؟اینا خاطره بود یا معما ؟؟البته بیشتر شبیه سودوکو بود ...به سختیه ریاااااضی...وااای من امتحان تاریخ روابط دارم...الان دچار تناقض وهجمه ی سسوالات مطروحه هستم....اول برم سره سیستم گلستان...

سلام علیکم ...

کاملن واضح بود جریان ...
آخرین مطلب، آقا مرتضی، خانومش، دانشگاه، ازدواج دانشجویی، ترشی ...
دیگه واضح تر از این

Hassan دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:27 ب.ظ

حاجی نذار سفره دلم وا شه
میگم حاجی ماکسیما شمس چهارراهه مابین ابوریحان و نصفراه پراید موکت میلچح وجناب سروان یه جمله بی نام بساز

میگم حسن همه کسایی ک نظر نوشته بودن تو اون مطلب ب ی نون و نوایی رسیدن هاااااااا

ناشناس سه‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 07:01 ب.ظ

سلام
بنده هم چیزی از این مطلب نتونستم بفهمم

سلام علیکم ...

این مطلب در ادامه مطلب رمز داری از یکی از وبلاگ های دیگه هس، پس قاعدتا نباید افراد زیادی بتونن مطلب رو بفهمن ...

هر حال مجبور بودم در پرده گویم سخن جناب ناشناس عزیز ...

همین

پرستش شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:10 ب.ظ

همی گویم و گفته‌ام بارها  
بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به مستی‌ست در کیش مهر
برونند زین جرگه هشیارها
به شادی و آسایش و خواب و خور 
ندارند کاری دل‌افگارها
بجز اشک چشم و بجز داغ دل
  نباشد به دست گرفتارها
کشیدند در کوی دلدادگان 
میان دل و کام دیوارها
چه فرهادها مرده در کوه‌ها  
چه حلاج ها رفته بر دارها

احسنت

علی داداش پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:47 ب.ظ

داداش آچیخ روزه اوخودین گینه..........یاخجی ایش دیییییرر هااااا...

نبوووولوم والله ...

حله چوخ تز یغیشدیردیم، جریانی بیلنلر می‌دونه چقد آزادمیشام قردش ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد