سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای
سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای

رها نکرده‌ایم



مَشک رنج‌های انقلاب را به دندان کشیده‌ایم و دست و پا داده‌ایم ...

 
اما آن‌را رها نکرده‌ایم !!!

سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی

کربلا ...

 


پس ای کربلا؛ ای معبر سرخ منتظران جا مانده، یک بار دیگر، ندای "هل من ناصر" را به گوش‌های ناشنوای‌مان برسان؛ که اگر ندای عاشورا از جانمان برون رود، در منجلاب خلق و خوی فاسد دنیا، کرم‌های پرور و موریانه‌های حریصی بیش نخواهیم بود.


ای کربلا؛ ای تمیز دهندهی مسلمان نمایان از مسلمانان؛ بار دیگر به پا خیز و علمت را به دوش علمدار صبح بده تا بار دیگر صف قرآن خوانان مصحف صامت از قرآن به سینه‌های قرآن ناطق از هم جدا شوند. بار دیگر به پا خیز و کاروان خویش را از تاریخ شتک زده برگیر تا "ممهدین لهم بالتمکین من قتالکم" و "اشیاع" آنها و "اتباع" آنها و "اولیاء" آنها از اصحاب الحسین کناره گیرند.


ای کربلا؛ گردنهای عهد بسته با تو، هنوز باریکاند تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند. هنوز هم بر سر میثاق ازلیاند تا حسین را بیشتر از سر خویش دوست داشته باشند.


کربلا ...

کربلا ...

کربلا ...

طاقت از کف بداده‌ایم ...

دریاب ...



سید مرتضی آوینی

عقل و عشق


 جاذبه خاک به ماندن می خواند و       

                                                            آن عهد باطنی به رفتن                      

       عقل به ماندن می خواند و

                                             عشق به رفتن  ...


و این هر دو را خداوند افرید تا وجود انسان در آوارگی و حیرت میان عشق و عقل معنـــا شود ...1    


چه زیبا گفتی سید جان و چه عاشقانه عقل را نفی کردی !!!


به راستی که سالهــاست به بهانه ی عقل در گیر جاذبه ی این خاکیم ...

و نه فرصتی برای عاشقی پیدا کردیم و نه به آن عهد باطنی وفـا ...!!!


و یادمان نمی رود که همین جاذبه و همین عقل بهانه ای بود برای هبوط همیشگی ما ...

و این هبوط شد نشانه ی تمایــز انسان ...

و انسان هم چنان آواره و حیرت زده به دنبال عشق برای عروج !!!


و تو گفتی آن زمان عشـــق در عـــــروج معنا خواهد شد که دست از عادات سخیفخاکستر نشینی برداری و دل به دریا بزنی ...

و رمز دریایی شدن آن است که فقط و فقط هل من ناصـــر ینصـرنی اش را لبیک گویی و هنگامه خاموشی چراغ ها و آزاد گشتن بیعت ها جان خویش را که قرار بود بهای دیدار شود ندزدی و تا عمق  جاذبه خاک فرو نروی آن هم به بهانه ی عقل ...

 آری  سید مرتضی  حال سالیان سال است که عقل براحتی عشق را نفی می کند و ما هنوز هم خاکستر نشینیم ...!!!


دستی برآرید فاصله مان تا عروج... دمی عاشقی است ...2




1- شهید سید مرتضی آوینی

2- خاکستر نشینان... جامانده از سفر عشق