سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای
سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای

یاد ایام ...



سلام رفقا ...


امروز داشتم عکس های کامپیوترم رو نیگاه می کردم، رسیدم ب عکس های اردوی جهادی زلزله ورزقان ...


عجیب هوایی ام کرد ...


گفتم شما هم نیگاه کنید، اولی زمانی هس ک بنا و شاگرد بنا چیخیبلار چایا. نشستیم بچه ها دارن مالات درست می کنن و تا بیارن گفتیم ی استراحتی کرده باشیم ...


دومی هم خونه ای  هس ک سردار سعید قاسمی طراحش بود و نوع ساخت و اسمش معروف بود ب آی سی اف. طرحی ک بواسطه سرعت عمل و راحتی در انجام کار می تونست در اون روزگار ک همه چی ب سرعت وابسته بود خوب از کار در آد ...


یادش بخیر ...


ی روز حمید گف ک چادرها رو تمیز کنید. یکی از بچه ها قرار شد این کار رو بکنه. ظهر اومدیم واسه نهار دیدم ای بابا، چقد تمیز شده داخل چادر. درجه یک. داشتم دستام و صورتم رو پاک می کردم ک صدای حمید اومد.


ـ "اله قورباغا دا چیغاردا ..."

و اون کسی ک تمییز کرده بود:


ـ " آدامین آدی چیخنجان جانی چیخسین"


ماجرا از این قرار بود ک مسئول تمییز کردن اتاق از سر لطافت روح، مخلص بودن و غیره ب جای تمیز کردن چادر ی پتو انداخته بود رو همه چی، صبحانه رو همون جوری ول کرده و ی پتو رووش (تمییز شده بود اون قسمت) و بقیه جاها هم همین طور ...


حالا از شانس بدش ی قورباغه هم اومده رفته بود تو. دیگه حمید عصبانی شد هااااا


از اون موقع مثل شد ک "آدامین آدی چیخنجان جانی چیخسین"


قضیه دومی ک ب ذهنم می آد از اون روزگار خالا جان هس. خالاجان رو حسن بهتر از ما می شناسه. حسن اونجا شده بود مامان بچه ها. قیمه و قورمه از کارهای کوچیکش بود ...


حالا این خالاجان کی بود بماند ولی این خالاجان دوتا دختر داشت ک یکی اش رو می خواست قالب کنه ب حسن. حالا بماند ...

( حالا واسه چی تعریف کردم، حسن خودش می دونه ... )







حاجی:


می خوام چن تا حرف جدی بزنم باهاتون. این حرفهای جدی ام اول خودم رو در بر می گیره ...

فک کنم حاشیه ساز باشه برام ولی نگفتنش هزینه ی بیشتری داره ...

و اما حرف هام ...


هر جایی ی آداب مخصوص ب خودش رو داره، مسجد ی جور، مهمونی ی جور، خونه و بیرون و قص علی هذا ...

باز این وسط تو مسجد برنامه های مختلف و جمع های مختلفی جمع می شن: برای شادی، عزا، غم، محرم، نماز و ...

ک باز تو هر کدوم بایستی ی جور حرف زد و ی جور عمل کرد ...

مثال دیگه از این دست زیاد هس و نمی خوام زیاد مثال بزنم می رم سر اصل مطلب ...


فضای مجازی هم ی سری آداب داره. فک کنید تو سخنرانی ماه محرم تو مسجد بشینی و با بغل دستی ات بگی و بخندی! بار اول نگات می کنن. بار دوم بد نیگات می کنن! بار سوم ...، دیگه از حد و حدود خارج بشی می ندازنت بیرون ...


اینجا هم این جوری هس. ب خصوص سری وبلاگ هامون ک همو خوب می شناسیم. آداب دان باشیم. رعایت کنیم اصول و قواعد رو تا نندازنمون بیرون. ( ذهنتون رو دنبال این نبرید ک کی رو می گم، خودم رو عرض می کنم )


ببینید من خیلی از نظراتی ک واسم می آد، تایید نمی شه، هم نظراتی ک رفقام می ذارن ک فک می کنم درست نیس انتشارشون و هم بعضی نظرات دیگه. ( نمی خوام چیزی رو ثابت کنم و بگم و کسی خاص مد نظرم نیس ب خدا )

چرا ؟ چون می دونم با این کار حاشیه درست می شه و اینجاس ک ماهی از آب گل آلود می گیرن و خیلی وقت ها هم گرفتن ...


هر حال می شه هم احترام نگه داشت، هم تو مکان و فضایی ک اگه بخوایم می تونیم مقدس اش بکنیم فعالیت داشته باشیم ...


این اواخر بعضی نکات بود ک احساس کردم نوشتن این جملات خوب هس ...

من قسم هم خوردم و می گم کسی خاص مد نظرم نبود و دوستان دنبال علل و عامل نباشن ...


و العاقبه للمتقین


راستی خواستین نظر بذارین واسه مطلب پایینی نظر بذارین ...