ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سلام رفقا ...
این چند روزه سرم قدری خلوت بود و وقت داشتم برای این ک خودم بنویسم مطلب رو. چند روز قبل داشتم ی سخنرانی گوش میدادم از رادیو و تو مسیر در حدود بیست و سه دیقه بود و راجع ب مرگ. مطالبی ک گفت ـ الان دقیقن سخنران یادم نیس ـ مطالب خوب و قابل توجهی بود. همونجا تصمیم گرفتم ک مطلبی داشته باشم در مورد اون کم ولی خب با ارزش ...
انسان توصیه شده ک روزی چند بار (ب قول سخنران هفت هشت مرتبه) یادی از مرگ بکنه. این کار اثرات و پیامدهای خوبی رو داره ...
مرگ انسان دو جور هس. مرگ انسانهای خوب و مرگ انسانهای بد. مرگی ک برای انسانهای خوب هس مانند بو کردن گلی هست. ب همین آسانی و راحتی. طوری ک از کسی ـ متاسفانه حافظهام در مورد ب یاد سپردن اسامی و برخی نامها یاری نمیکنه، یا زیاد اهمیت ندادم ب نام و کل داستان ـ فردی مومن بود ک ب خواب فردی دیگر آمده بود و وقتی در مورد مرگ از فرد فوت شده پرسیده بود گفت ک عزرائیل یا اعوان و انصارش گلی رو ب من دادن و گفتن ک بو کن و من مردم ...
یعنی انسان خوب و مومن مرگی آسان دارد. راحت هست جان دادن او. مرگ شیعه هم همین طور. میفرماید (راوی) ک برای دیدن دوستی رفتم ک با امام زمان در ارتباط بود. ایشان همچنین کور هم بودند. بعد از احوال پرسی گفتم ک چ خبر؟ فرمود ک نامهای ب امام زمان نوشتهام جوابی نیامده است. میترسم امام زمان نگرانم باشد. ـ سخنران اینجا تاکید کرد ک از نگرانی امام زمان میترسیده و حال ما هر کاری و هر عملی انجام میدهیم ـ راوی میگوید ک در همین احوال بودیم ک گفتند نامهای برایت آمده است. دوست ما بسیار خوشحال و خرسند شد و کاتباش را صدا کرد ک نامه را بخواند. کاتب نامه رو خواند. در میان نامه یک هو از خواندن ایستاد و گریه کرد. دوست ما فرمود چ نوشته کاتب. کاتب گفت نوشته بعد از چهل روز خواهی مرد. مرد گفت با ایمان یا بدون ایمان؟ کاتب گفت نوشته با ایمان ...
راوی میگوید من هم تصمیم گرفتم بمانم و ببینم چ اتفاقی بر او میافتد. روز چهل بعد از نماز شب و نماز صبح آماده شد. پس مدتی دیدم مرد بلند شد و سلام داد بر پیغمبر (ص) سپس فاطمه (س) تا رسید ب السلام علیک یا بقیه الله و بعد ب سمت قبله دراز کشید و فوت کرد ...
منظور این ک در مرگ شیعه چهارده معصوم میآیند ک اگر این طور باشد انسان هر چ زودتر میخواهد ک مرگاش واقع شود ...
و اما مرگ شخص بد. ک میگوید با چهرههای بد و کریح می آیند سراغ او و با تازیانههایی بر صورتاش می زنند. راوی میگوید ک در جمعی در خدمت پیغمبر بودیم. صدای مهیب و بلندی را شنیدیم. (بعدن مشخص ک ب امر پروردگار میتوانستیم این صدا را بشنویم) گفتم یا رسول الله این چ صدایی بود؟ فرمود منافقی هفتاد سال پیش از بالای جهنم ب پایین پرتاب شده بود و الان ب آخر جهنم رسیده بود. یعنی در طول این هفتاد سال عمرش ب قعر جهنم میرفته و الان با مرگش ب جهنمی خواهد رفت ک عمقش هتاد سال طول میکشد تا برسی ب آنجا ...
هر حال رفقا خدواند همه ما را توفیق دهد در راه خدا و رسول و امامان قدم برداریم و همانا بشویم از آنهایی ک رینا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه در حقشان مستجاب شده است ...
والعاقبه للمتقین
28 آذر 93
حاجی
سلام.
به نظر من یاد کردن از تولد نتایج جالب تری داره و اثرات مثبت تر
سلام جناب ...
خیلی خوش آمدید ...
ای کاش دلیل میآوردید، من برای گفتههام سه تا دلیل میآرم. اولی قرآن ک بیشترین آیاتش راجع ب معاد هس و این ک هر صفحه از قرآن در اون معاد ب کار رفته. دومی استناد میکنم ب همین حدیث حاج علی و سومی هم عقل خود انسان. اگر در دانشگاه و مدرسه نمره و ارزشیابی آخر ترم و سال نبود چ اتفاقی میافتاد. اگر دانشآموز یا دانشجو ب فکر آخر ترم نباشه چ اتفاقی میافته؟ یا مثال هایی از این دست ک باعث میشه در انسان محرکی پدید بیاد ک کمترین اثری هس ک داره ...
موفق باشید
الإمامُ الصّادقُ علیهالسلام :
ذِکرُ المَوتِ یُمیتُ الشَّهَواتِ فی النَّفسِ ، ویَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَةِ ، ویُقَوّی القلبَ بمَواعِدِ اللّه ، ویُرِقُّ الطَّبعَ ، ویَکسِرُ أعلامَ الهَوى ویُطفِئُ نارَ الحِرصِ ، ویُحَقِّرُ الدُّنیا .
امام صادق علیهالسلام :
یاد مرگ ، خواهشهاى نفس را مىمیراند و رویشگاههاى غفلت را ریشهکن مىکند و دل را با وعدههاى خدا نیرو مىبخشد و طبع را نازک مىسازد و پرچمهاى هوس را درهم مىشکند و آتش حرص را خاموش مىسازد و دنیا را در نظر کوچک مىکند .
سلام حاج علی ...
خیلی عالی، دستت درد نکنه ...
کاش خدا کمی صبر میکرد....
آماده نبودم برای بزرگ شدن....چه برسد به مرگ....
سلام علیکم ...
واقعن سخت هس انسان خودش رو برای مرگ آماده کنه. یا بهتر بگم خودش ب پیشواز مرگ بره. مث شهداء ...
حالا ک ما اندر خم ی کوچهایم و ...
معمولا دلایل و نشانه ها و علت ها گاهی قاطی میشن ! و گاهی به همشون میگن : منبع و رفرنس و ...
یه چیزایی در قرآن هست و بودنشون نه دلیل بر اهمیت فوق العاده شان است و نه دلیل بر بی اهمیت بودنشان... و اگر چیزی باشد که در قرآن نباشد برای بحث نیاز به یک مشترکات داره تا بشه حلاجیش کرد
سلام جناب ...
فکر نمیکنید جملات شما بیشتر فرافکنی باشه تا دلیل ...
حرف و کلام امام صادق سند و مدرک نیست پس چی هس؟
قرآن و عترت! دو چیزی ک پیامبر ب ودعیه گذاشتن برای بعد از خودشون. ک از هر دو مثال زدم و سند آوردم.
گفتم شاید منابع دینی کافی نباشه ی مثال مادی هم زدم ک بیشتر قانع شید، حالا این ک قرآن بره زیر سوال متاسف شدم ...
موفق باشید
معمار عزیز زیاد بودن انسانهایی و الانم زیاد هستن از قبیل خودم-خودمو مثال زدم که خدایی ناکرده سوء تفهیم نشه- بله زیادن اونایی که متاسفانه معمار خوبی برای زندگیشون نبودن و چون فکر کردن تا دنیا هست اینا هم هستن خشت اول زندگیشونو کج گذاشتن الانم داره کج میره به قول برادر بزرگم حاجی که مثال زدن اون مردی رو که بعد از هفتاد سال مرد و صدای مرگش و افتادنش به ته جهنم به گوش همه رسید...این قبیل افراد هم بنای زندگی کج خودشونو تا جایی بالا میبرن که وقتی بیافتن مثل اون مرد صداشون همه جا رو میگیره
یا حق...
سلام حاج علی ...
واقعن ممنونم از نظرت، جامع و گیرا ...
"سوء تفهیم" ؟؟!!
از منبر بیاین پایین تا آب زلال معرفت بر زمینتان جاری شود و برای درک گفته های من کمی وقت تعمق بگذارید خیلی نگاهتون سطحی نگر است اصلن نگرفتین چی گفتم!
متاسفانه تنها چیزی که در باور مذهبیون فعلی می گنجد "حضور دشمن" است و چون "حضور دوست" را غایب می دانند به هر کسی که صدای متفاوت درآورد برچسب "صدای مخالف" می زنند.
سلام جناب ...
خود شما ک منبری بهتری هستید؟!؟
خود شما ک همه مذهبیها رو ضربدر صفر کردید مومن. همه مذهبیون رو ب کاری متهم کردید ک ...
من در نظر قبلی هم گفتم ک دلیل بیارید مث خود من. البته نظر بالایی رو میآم و میخونم و نظر میدم ولی در مورد مرگ ی حرفی بزنید و بعد من رو متهم کنید ب برچسب مخالف زدن. حالا خوبه حاج علی خودش رو مثال زده ...
در مورد کلام امام صادق و سند بودن گفتار ایشان باید کمی بر راویان حدیث ایشان با نگاه تامل نگریست ...
من احادیثی روایت می کنم از ایشان :
از امام صادق علیه السلام روایت شده: بخدا قسم، اگر درفضیلت زیارت امام حسین علیه السلام با شما سخن میگفتم، قطعا، حج را بطور کلی رها می کردید، و هیچکدام از شما حج نمی رفت، مگر نمی دانی که خداوند سبحان قبل از اینکه مکه را حرم خود بگیرد، کربلا را حرم امن و مبارک خود گرفت، ابن ابی یعفور عرضه داشت؛ خداوند حج بیت الله را بر مردم واجب نمود در حالیکه ذکری از زیارت امام حسین علیه السلام نیاورد، حضرت فرمودند: اگر چه این گونه است، چرا که این چیزی است که خداوند آن را چنین قرار داده است، آیا نشنیده ای کلام امیرالمومنین علیه السلام را که: همانا کف پا( باطن قدم) سزاوارتر به مسح کشیدن نسبت به روی پا می باشد، لیکن خداوند مسح ظاهر پا را بر بندگان واجب نموده است، آیا نمی دانی که احرام بستن اگر در حرم بود، بهتر می بود، لیکن خداوند احرام بستن را در غیر حرم مفروض نمود.(وسائل الشیعه/ج14/ص514)
الان این احادیث دارن میگن که امامان از خدا عاقلتر هستن که به اندازه عقل خدا رضایت داده اند چون او خداست؟؟؟!!
اما من میگم راوی حدیث یه حب و بغضی تو کارش بوده
خب همیشه همیشه تاریخ ی جاهایی رو ی کسایی داشته ک نخواستن حرف درست انتقال پیدا کنه ولی مث نظر پایینی ای کاش همه اینها رو ضربدر صفر نمیکردید...
من نمیخوام در مورد صحت و یا اصلن موضوع حدیثی ک مطرح کردید بحث کنم چون مربوط ب بحث نیست ...
ولی چیزی ک مهم هس تفکر انسان هس.
ی مثال زدم. شما در ی کاری ب عاقبت کار فکر نمیکنید.
قرآن، احادیث و بزرگان همه و همه توصیه کردن ک مرگ رو یاد کنیم (تو بحث هم گفتم مرگ ما شیعیان خوب هس. یعنی مرگ بد نیس. انسان رو ب دیدار محبوبش یعنی خدا میرسونه. این زمانی هس ک خوب باشیم، خوب عمل کنیم و برای خدا. وقتی کشاورزی میآد و مزرعهاش رو میکاره خدا خدا میگنه ک زودتر محصول بده چون زحمت کشیده ولی وقتی زمینی نکاری هیچی ب دست نمیآره و ...)
عرض میکردم وقتی این همه توصیه شده، ما هم بیایم ببینیم شاید خدا منظوری داشته ک این همه ب معاد توجه داشته. ب قول خود شما سطحی نگر نباشیم ...
باسلام خدمت معمار عزیز...بزرگوار اولاً مطلبی که حاجی گذاشته صرفاًجهت اینه که به یاد مرگ باشیم البته اگه معتقدش باشیم و برای نزاع فکری یا خدایی ناکرده لفضی نیست...ثانیاً من وسایل الشیعه رو مطاله کردم بلی فرمایش جنابتون متین ولی اگر کمی فقط اندکی بیشتر تامل میفرمودین میتونستین به این نتیجه برسین که من با یه مثال شروعش میکنم اونم این که حتماً تا به حال براتون اتفاق افتاده که وقی با یکی در مورد اهمیت دو مورد متفاوت صحبت میکنید در لفظ محاوره ای بگید که "من از اهمیت مورد 1 با خبرم ولی روی صحبتم در رابطه با مورد 2 هست" این موضوع دقیقاً شبیه مضمون حدیثی هست که شما از وسایل الشیعه بین فرمودین اگه دقت کنین اونجا امام صادق(ع) از قول امام علی فرمودن که "همانا کف پا( باطن قدم) سزاوارتر به مسح کشیدن نسبت به روی پا می باشد، لیکن خداوند مسح ظاهر پا را بر بندگان واجب نموده است، آیا نمی دانی که احرام بستن اگر در حرم بود، بهتر می بود، لیکن خداوند احرام بستن را در غیر حرم مفروض نمود"این یعنی خداوند با وجود اینکه واقف بر ارجحیت مسح کف پا میباشند ولی مسح ظاهر رو واجب فرمودن...خلاصه این همه وطلب اینکه امامان معصوم احادیث خودشون رو بر پایه ی علم مطرح میکردنند نه همینجوری
سلام حاج علی ...
خیلی عالی بود حاجی، استفاده کردم ...
نه بابا بحث و جدل کجاست!
من دقیقا موضوع رو گرفتم و با همون ساز و کار اومدم سراغ این موضوع ...
به دوستمون گفتم یاد تولد میتونه مفید تر باشه در مقایسه با مرگ (کاملا استدلال عقلی ) دقیقا همان روشی که علی برای مسح پا گفته (یک استدلال عقلی) ...
امیدوارم جوابتون این نباشه که من علی نیستم که بخوام چنین قیاسی مطرح کنم که در آنصورت من دیگه ترجیح میدم با چنین تفکری همکلام نشم.
ولی کلن موضوعی که انشقاق بزرگی در وضو ساختن شیعه و سنی ایجاد کرده وقتی از زبان امام علی اینگونه بیان میشه یعنی چی؟؟!!
بزرگوار این گونه مسائل فقط با مرور زمان حل میشه ولی امیدوارم دلایلی که آورده بودم مفید بوده باشه