ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
کاش بار دیگر زمزمه لبهایم بود ...
ای کاش ...
میلاد کریم اهل بیت، حضرت عشق امام الرئوف حضرت رضا خجسته باد ...
سلام رفقا ...
لطفا در مورد حرفهایی ک میخونید، اگر اطلاعات کافی ندارید یا نمیدونید بحث راجع ب چ چیزی هس، قضاوت نکنید.
اینها حرفهایی هس ک خیلی وقت هس دنبال مطرح کردنشون هستم، تو ی دورهای نمیخواستم بگم، تو ی دورهای مسائل دیگه ...
نمیخوام همه مسائل رو بگم، در حد خیلی کم ک ظرفیت وبلاگ ایجاب میکنه ...
ما باید معنای بعضی از کلمات رو خوب درک کنیم. معنای واقعی کلمهای ک امام (ره) اون رو تفسیر کردن. اگر غیر از این هس ک خودمون نمیتونیم درک کنیم نبایستی اطرافیان و مجموعه و زیرمجموعههایی ک داریم رو هم ب راهی ک ناصحیح هس راهنمایی کنیم ...
ارزش یک نیرو، یک انسان خیلی زیاد هس. چ رسد ب چن نفر یا چن صد نفر. شاید ضرر کارهایی ک می کنیم تا چن سال آینده بمونه. حالا اگه کارهای خوب باشه خیلی خوب هس اما ...
میدونید جهاد اکبر چی هس؟ جهاد با نفس، تربیت نیرو خوب، با اطلاعات درست. ی بار ابوی بنده ی مقاله خوندن تو آناج. بدون اینکه اطلاعاتی در مورد شخص مصاحبه کننده داشته باشن، میگف این حرفهایی ک مصاحبه کننده گفته اصلن خوب نیست. باید از تریبونهای نظام مواظبت کنیم، اون هم تریبونی ب این مهمی. چرا بایستی ی همچین حرفهایی گفته شه. این نشون میده طرفی ک این حرفها رو گفته شرایط سالمی نداره ...
حالا این ک بریم خونه همسایه تو شرایطی ک تو خونه بهت بیشتر نیاز دارن. اصلن جهاد توی خونه هس کجااااااااااا؟
نفر دوم مجموعه میگف این ی چیزی انداخته تو ی جایی تمومی نداره، حالا ک رفته ... (همین قدر تونستم ینویسم)
بعضی اوقات توی جلساتی ک مستقیم با ایشون حرف میزدیم، و ایشون از مجموعه یا کارهایی ک انجام دادیم نقد میکرد، و راهی ک باید بریم رو ترسیم میکرد، خوف میکردم، میترسیدم، بعضی اوقات میترسیدم با دوستان در میان بگذارم ک بگن ...، بعضی اوقات هم ب بیان دیگر میگفتم، با خنده و طنز.
همه چیز این نیس ک ارزش و ابهت و بزرگی ی مجموعهای رو زیرسؤال ببریم، بریم زیر ی پرچم ک ... ب خاطر بودجه بیشتر ب خاطر این که اون بالا دستی گفته 10 نفر یاد بگیرن این رو و ما با این بودجه کاملن صحیح!!! 30 نفر رو آموزش بدیم یا ببریم بگردونیمش از نوع خیلی مذهبی و شهدائی. و آمار رو بدیم 100 نفر. گاهی اوقات پیام میاومد یا در خبرگذاریها میخوندم ک اینقد آدم این کار رو انجام داده میگفت حتمن ما نبودیم ...
و در کنار این چندین بار کیفیت رو فدای کمیت کردیم. با تاسف ...
وقتی شما بلد نیست مجموعه خودت رو کنترل کنی خب مطمئنن زیرمجموعه ها اسفناک میشن.
وقتی توی ی سری جلسات گفته شد ک تعداد مثالن(چون اعداد تو ذهنم نیس) 300 نفری بایستی بشه 1000 نفر خندیدم. و همه خندیدیم. و کسی ک ی سال طول میکشید از نشان برنزی برسه ب نقره توی چن روز میشد نقره. و بدون اینکه فعالیتی انجام بده میشد فعالاش از خیلیها میشد بیشتر. اونوقت منی ک 5 سال بدون منت و هیچ انتظاری کار کرده بودم رو ازم کاغذ فعالیت میخواستن. خیلی سختم اومد. و در آخر گفتن این هم مدال برنز شما ب جای طلا، برو ب همه نشون بده ...
یا رفیقم رو ...
یا اون یکی رفیقم ...
یا اون یکیها ...
ک اصلن دلم نمیخواد بنویسم راجع بهشون چون ...
الان بینید وضع رو ...
ی زمانی تو مجموعه، چن ده نفری بود. چن صد نفری. کارها رو ن یکی ن دو نفر بلکم 20 نفری انجام می دادیم. برای ی پست درپیت 4 نفر متخصص تربیت شده بود. ک اگه یکی میرف، اما حالا، از شش نفر چهار نفرشون از مجموعه خارج شدن و از دو نفر یکی 3 تا پست داره ...
ن در یک جا بلکم تو همه صحنهها همین جور هس و داریم یک یک نفرات رو از دست میدیم و کسایی هم ک هستن ...
اینها آتشی نیس ک بخواد دور و بر رو آتیش بزنه بلکم درون من داره زبانه میکشه، درک کنید لطفن ...
بعد از این همه بحث. ی فردی رو ک بعد از کلی زحمت، قول داده بودن ک نگه دارن، اما ...
ولی خدا رو شکر بدون منت داره کارهاش حل میشه. وضعاش هم خوب هس. ی قسمتی رو دادن بهش ک راحت هس الان. و هفت ماه دیگه تموم میشه. من میگم وقتی ی کاری رو قادر نیستی انجام بدی، قول نده ...
خودت مهم نیستی، از جایی ک نماینده هستی، داری نام اون رو بد میکنی. اگه میدونی دستخطت کار رو بد میکنه و طرف رو ب لج میاندازه خب ننویس و ...
ولی من خدا رو شکر میکنم ک این اتفاق نیافتاد، چون بهتر هس از این ک روز اولی بهت بگن برو توالت بشور ...
(گفتم ک اگه اطلاعات ندارین قضاوت نکنید)
این رو ب رفیقم هم گفتم و گفتم بهتر شد نرفتی چون این هس ارزش انسانی اونا ...
نمیتونم بعضی حرفها رو بگذرم ازشون، من حتی ب لباس پوشیدن هم آلرژی پیدا کرده بودم. بالام جان تو ک راس ی مجموعه هستی ...
بعضی جاها خجالت میکشیدم ک میگفتن فلانی مسئول فلان جا ایشون هستن ...
و این قصه ادامه دارد ...