ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دو نفر بودن
دو تا دختر ک توی حوض خالی میدون شهید مطهری سنگر گرفته بودن
دور و برشون پر بود از نیرو، اما خودی نبودن !!!
هیچ کاری نمی شد براشون کرد
خرمشهر تقریبا افتاده بود دست عراقی ها
حلقه محاصره ی میدان مطهری تنگ تر می شد
دو تا دختر ک راه عراقی ها را اون همه مدت سد کرده بودن
فشنگ هاشون هم تمام شده بود انگاری
خون خون مون را می خورد
باید براشون کاری می کردیم ...
تق ...
لوله های تفنگ را گرفته بودن سمت هم دیگه ...
اونا دو نفر بودن
دو تا دختر ک توی حوض خالی میدون مطهری دراز کشیده بودن ...
منبع: کتاب پرنیان
حاجی:
هــــــمـــیــشــــــــــــــــــــه
مـانـدن دلیـل عـاشـق بـودن نـیستــــــــــــــــــــ ...
خـیـلـی هـا رفـتـنـد تـا ثـابـتــــ کـننـد کـه عـاشـقـنـد ...
شهید علمدار همون شهیدی هس ک تو کلیپ شلمچه تیکه اش رو گفته بودم، یعنی همون ک می گه خاک شلمچه بوی چادر خاکی مادرم فاطمه الزهراء رو می ده ...
جاذبه خاک به ماندن می خواند و
آن عهد باطنی به رفتن
عقل به ماندن می خواند و
عشق به رفتن ...
و این هر دو را خداوند افرید تا وجود انسان در آوارگی و حیرت میان عشق و عقل معنـــا شود ...1
چه زیبا گفتی سید جان و چه عاشقانه عقل را نفی کردی !!!
به راستی که سالهــاست به بهانه ی عقل در گیر جاذبه ی این خاکیم ...
و نه فرصتی برای عاشقی پیدا کردیم و نه به آن عهد باطنی وفـا ...!!!
و یادمان نمی رود که همین جاذبه و همین عقل بهانه ای بود برای هبوط همیشگی ما ...
و این هبوط شد نشانه ی تمایــز انسان ...
و انسان هم چنان آواره و حیرت زده به دنبال عشق برای عروج !!!
و تو گفتی آن زمان عشـــق در عـــــروج معنا خواهد شد که دست از عادات سخیفخاکستر نشینی برداری و دل به دریا بزنی ...
و رمز دریایی شدن آن است که فقط و فقط هل من ناصـــر ینصـرنی اش را لبیک گویی و هنگامه خاموشی چراغ ها و آزاد گشتن بیعت ها جان خویش را که قرار بود بهای دیدار شود ندزدی و تا عمق جاذبه خاک فرو نروی آن هم به بهانه ی عقل ...
آری سید مرتضی حال سالیان سال است که عقل براحتی عشق را نفی می کند و ما هنوز هم خاکستر نشینیم ...!!!
دستی برآرید فاصله مان تا عروج... دمی عاشقی است ...2
1- شهید سید مرتضی آوینی
2- خاکستر نشینان... جامانده از سفر عشق