پرسید: چرا اینجا شلوغ است؟ بهش گفتند آقا پسر ما داریم میریم کربلا، منتظریم اتوبوس بیاید.
گفت: من هم می خواهم با شما بیایم.
گفتند: آقا پسر پول داری؟
علی گفت: چقدر پول می خواهد؟
گفتند: صد تومان!
علی کوچولو با سرعت دوید به طرف خانه شان؛ مادر که سبزی خریده بود توی ایوان مشغول پاک کردن سبزی ها بود. علی گفت مامان به من پول بده می خواهم برم کربلا.
مادر گفت: علی جان صبر کن بابا بیاد با هم میریم کربلا، علی گفت: نه مامان اتوبوس از سر کوچه حرکت می کنه، دیر میشه.
مادر گفت علی جان من زیاد پول ندارم، بذار بابات بیاد و ...
خلاصه از علی اصرار و مادر هر چه کرد تا علی را قانع کند نشد. به ذهنش رسید علی را به اصطلاح خودمان دست به سر کند. مابقی پول سبزی ها که یک اسکناس صد تومانی بود روی طاقچه بود؛ به علی گفت: خُب برو اون صد تومانی رو طاقچه را بردار.
علی هم با سرعت رفت و آن را برداشت و دوان دوان به طرف سرکوچه؛ اتوبوس آمده بود. در گرماگرم خدا حافظی ها و دود اسپند و سلام و صلوات رفت توی اتوبوس و روی یک صندلی نشست. بالأخره اتوبوس حرکت کرد و دو سه ساعتی که رفت بعضی ها متوجه شدند این بچه تنها است. ولی مُردد بودند چیزی بگویند. اتوبوس همینطور رفت تا مرز که همه از اتوبوس پیاده شدند مدیر کاروان هم متوجه شد داستان از چه قرار است.
از علی کوچولو پرسیدند تلفن خونه تان را بلدی، گقت اگه تلفن باشه بلدم زنگ بزنم؛ یه دونه هشت، دو تا سه و ... .
خلاصه مادر گوشی رو برداشت. بابا هم آمده بود خانه، قضیه را به مادر گفتند و گفتند حاضرند علی را با خودشان ببرند و ازش خوب مواظبت کنند. مادر با بابا گفت و بابای علی هم چیزی نگفت؛ یعنی اجازه داد.
آری؛ علی کوچولو رفت کربلا و همه جاهای زیارتی را هم با همه بود. اصلاً سر نگهداری و مواظبت ازش توی کاروان دعوا بود. هر چی هم می خواست برایش می خریدند. زیارت ها که تمام شد با یک عالمه کادو و سوغات برگشت.
بابا و مامان سر همان کوچه با حلقه گل منتظر بودند. علی از اتویوس پیاده شد؛ در آغوش مادر گریان؛ در حالی که هنوز آن صد تومانی تو جیبش بود.
کربلا کربلا شده دعای آخر من ...
باباجون
اینجا هوا بارونیه صدای رعد و برق میاد
اونجا نداره آسمون خوشابحالت باباجون
اینجا همه غمگینیمو ستاره ها خاموش شدن
اونجا نداره کهکشون خوشابحالت باباجون
اینجاصلیب پر شده و آدما آویزون میشن
اونجا نداره بمب و خون خوشابحالت باباجون
شما چطور رفتین و ما چرا باید بمونیم و
از رفتن کبوترا ترانه ها بخونیم و
شما خوشین تو آسمون خوشابحالت باباجون
اینجا دلم گریه میخواد بابا تو رو خدا بمون
خوشابحالت بابا جون
اینجا دیگه نا ندارم حرفای مردم بشنوم
از قصه ی ریا واسه نونای گندم بشنوم
اونجانداره آب و نون خوشابحالت باباجون
یادم میاد بچه بودم موهامو شونه میزدی
وقتی تو بازیا بودم برام تو خونه میزدی
خونه م شده عذا و خون خوشابحالت باباجون
از عشق و عاشقا بگواز اشک مادرا بگو
از دل بگو از غم بگو قصه ی کربلا بگو
بازم برام غزل بخون خوشابحالت باباجون
من روی پاهات خوابیدم همیشه گرم همیشه نرم
میگن پاهات تو جبهه مون..د خوشابحالت باباجون
سلام بسیار زیبا ودلنشین بود....نمی دونم چرا هوس کردم از فرزند شهید برایتان نقل قول کنم....این روز ها خیلی شرمنده شان شده ایم....ان شالله کربلایی شید...اونم یه سفر پر از امنیت....اونوقت اسم ویتونو بزارید...کربلایی حاجی....یاعلی حاجی
سلام علیکم ...
ممنون از شعری ک نوشتید، عالی بود، انشاءالله شرمنده شون نشیم ...
خیلی ممنون و التماس دعا
ذوالجناح چه خبر؟



یاحسین 




پــیل تن اســب چرا با رخ مــات آمده ای
شـاه را بــردی وتــنها زفــرات آمـــده ای
ای فــرس! قـافله سـالار تو کشــتند مگر؟
کـه تــو بــی قافــله وآتــش وآه آمــده ای
شه مارا مگر افکنده ای از پشت به خاک
عــذر جــویان زپــی عــفو گــناه آمــده ای
ما یــتیمان چــه کــنیم از الــم بی پــدری؟
بـدتر از بــی پدری ،دربدری،خون جگری
دعا کنید ما رو همین .....................
سلا داااش گلم ...
آقا شرمنده می کنی؟ این روزها عجیب دلم روضه می خواد. درسته دیشب هیئت بودیم ولی روضه حضرت زهرا رو نخوندن ...
شعر هم ک فوق العاده بود ...
غم عشقت بیابون پرورم کرد
هوای وصل،بی بال و پرم کرد
به ما گفتی صبوری کن صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد
سلام دلتنگ کربلا....عجیب یاد روزی افتادم که خواهران پیام نور از لیست زائرا حذف شدن.
سلام علیکم ...
ممنون ک سر می زنید ...
شعر هم ک حاج حسن خونده فوق العاده بود ...
التماس دعا
داداش داستان خوبی بود.....داااااش ازش پاسبورتو از اینجور چیزاااا که نخواستن؟؟؟؟؟

یعنی میشه ماهم بشینیم بریم؟؟؟؟آی آقاااااااا ایسته بیزده علی کیمی میناخ اوتوبوسا گلاخ والله اوره دارخب سنن اوتور.ولی داداش حاجی میشد از این داستان یه فیلمنامه مشدی درس کرد هاااااااا



سلام علی داااش ...
نمی دونم. ی جایی دیدم، فک کنم ی فیلم تو تلوزیون هم تو این مایه ها نشون می داد ...
هر حال وقتی دعوتی، دعوتی، همین!!!
سلام علیکم برادر بزرگوارمون.
عالی بود برادرم عاااااااااالی...یازهرا کربلا ای گل نرگس بیا.
ب منم سر بزنید
یه جا خوندم زیارت نه قسمته نه تقدیر....دعوته!!!
ایشالله دعوت شین و بشیم
آپم
سلام علیکم ...
خوشحال می شم ک سر می زنید ...
سر می زنم ...
ای آب فرات تا ابد دور او بگرد. تا ابد بگرد و احساس شرم کن.
سلام یه طعم متفاوت دلتنگی ..کاش بازم کربلا رفتنا از سر محله بود خودشم صد تومن ..خوشم دعوتی مخصوص آقا..
انشالا نصیبتون بشه ما که ندیدیم ولی میگن بین الحرمین آقا ابا عبدالله و علمدارش خیلی صفا داره انشالا قسمتتون بشه بیالحرمین..انشالا برید و ما رو هم بطلبید..
التماس دعا
سلام علیکم ...
گفتم تو جواب اون یکی دوستمون، اگه قرار باشه بریم، یعنی آقا دعوت کنه، دعوتیم بی حرف پس و پیش ...
خدا روزی همه مشتاقاش کنه ..
محتاج دعا
فوق العاده بود من به این که میگن دعوته یقین دارم بولله دعوته
یعنی اهل بیت یادم دادم که دعوت می کنیم........همین طوری نیست.
خدالیاقت بده معرفت بده دعوتمون بکنن بریم درک کنیم کرب وبلای اماممون رو.
ان شاءالله.
سلام علیکم ...
خیلی ممنون ک سر می زنید ...
خدا روزی همه مشتاقاش کنه ...
التماس دعا
سلام برادر ب شما تبریک میگم ب خاطر این حیا و وقارتون...احسنتم بارک الله...
ب برادران دیگرتون هم این حیا و وقارو یاد بدین...
واقعا دمتون گرم حال کردم
خداوند شما را حفظ کند
یازهرا کربلا ای گل نرگس بیاااااااااااااااابیاااااااااااا
چون شما بهترین برادر بودید و کارتونو درست انجام دادین اون یازهرا رو کامل نوشتم اینم جایزه تون
یاعلی
سلام حاج محمد آقااااااااااااااااااااا(حاجی)













:
ان شاالله شما هم کربلایی بشی
سلام ...
بععععععله ...
الله ساخلاسین
سلام داداش...
عالی بود... چند بار خونده بودم ولی نظر نذاشتم ...
بیر نولی غصه دن دینجلیدوخ ..... کربلا نی گوریدوخ اولیدوخ......
لبیک یا حسین....
سلام داداش ...
خیلی ممنون، شعرت هم مثل همیشه عالی بود ...
راستی نبودی زدیم جانشین ات رو ...
8 تا جلو بودیم این علیرضا قپلیخ الدی، با 4 تا تفاضل فشارشون رو آوردیم پایین. حالا دلم سوخت ...
راستی حاجی این فضای مجازی هم آلوده شده هااا ...
اون از ....، این از این اونم از استاد اسدی.
یخچال، جان، یارا، یارالاون نجه دی و قص علی هذا ...
حفظکم الله
سلام حاجی...آففففففرین
یاواش یاواش داره اضت خوششششم میاد داااااا
یا زهرا ای گل نرگس بیااااااااا
یا علی
اشتباه اومدید ...
این بارم تایید کردم ک ...
بازم می گم اشتباه اومدید ...
پسر فوقالعاده بامزه و دوست داشتنی بود. بهش میگفتند «آدم آهنی» یک جای سالم در بدن نداشت. یک آبکش به تمام معنا بود. آنقدر طی این چند سال جنگ تیر و ترکش خورده بود که کلکسیون تیر و ترکش شده بود. دست به هر کجای بدنش میگذاشتی جای زخم و جراحت کهنه و تازه بود.
اگر کسی نمیدانست و جای زخمش را محکم فشار میداد و دردش میآمد، نمیگفت مثلاً (آخ آخ آخ آخ آخ) یا ( درد آمد فشار نده) بلکه با یک ملاحت خاصی عملیاتی را به زبان میآورد که آن زخم و جراحت را آنجاداشت.مثلاً کتف راستش را اگر کسی محکم میگرفت میگفت: « آخ بیتالمقدس» و اگر کمی پایینتر را دست میزد، میگفت: «آخ والفجر مقدماتی» و همینطور «آخ فتحالمبین»، «آخ کربلای پنج و...» تا آخر بچهها هم عمداً اذیتش میکردند و صدایش را به اصطلاح در میآوردند تا شاید تقویم عملیاتها را مرور کرده باشند.
سلام علیکم ...
خیلی ممنون، متن و خاطره ای بود ک نخونده بودم و ب نظرم عالی بود ...
خوشحالم ک سر می زنید ...
التماس دعا
ی حسین،در کربلا،تو یکایک شهدارا آغوش میب کشیدی،می بوسیدی،وداع می کردی،آیاممکن است هنگامی که من نیز به خاک وخون خود میغلطم،تو دست مهربان خود رابرقلب سوزان من بگذاری؟السلام و علیک یاحسین
پست جالبی هست
سلام علیکم ...
فک کنم اولین نظرتون باشه، ممنون ک سر می زنید ...
السلام علیک یا حسین (ع) ادرکنی
التماس دعا
سلام حاجی..یه متن گذاشتم به رنگ آذربایجان وبا طعم ترشی...حاجی بیا دیگه...حاجی زود باشید ...اٍ دوباره نشستید اه ه ه ه ه ه ه زود باشید من خودم جواب مینویسم...حاجی:ممنون که سر زدید...سرزدم....موفق باشید...والعاقبه للمتقین
خوب حاجی بدو ....ایوای باز من در فضای مجازی آلودگی ایجاد کردم...حاجی بدوید لدفن ...زود باشید بدوید منتظریم....
سلام علیکم ...
سر زدم ...
خیلی غریبم,تاریکه اینجاپای برهنه میونه خارا....
تنهای,تنهادارم میگردم باچشم گریون دنبال بابا....
برگردبابانروازاینجاتوی این صحرانذارم تنها......
برگردبابا.آخه نامردامیکشن من روروی این خارا.....
برگردبابا.....
السلام علیک ای سه ساله ی تنها رقیه(س).....
سلام...
واقعادعوت بایدبشی,خدابراهممون لیاقت دعوت بده باامضای بی بی دوعالم.....
انشاله سیداشهدا همیشه شافعتون باشه..بعضی ازپست هایی که میزارید چن روز ذهنت رودرگیرمیکنه,تاآدم توخودش دنبال نشونه باشه که شاید....
الهم الرزقنازیارت کرببلا....
سلام علیکم ...
ی جایی دیدم یا شنیدم ک یکی از مدافعین حرم تو حرم خانوم رقیه نشسته بوده و هی ب در و دیوار نیگاه می کرده، از دوستاش می پرسه چگونگی احوالش رو. در جواب می گه دارم دنبال دیواری ک خانوم رقیه بهش تکیه داده بوده می گردم. آخه می دونید حرم خانوم رقیه همون خرابه ای هس ک ...
یا حضرت رقیه ...
خیلی ممنون ک سر می زنید ...
تایید نکردی دیگ؟؟؟؟باعشه
زبان انگلیسی ات خوب نیس خانوم آمریکایی ...
ی چیزی بنویس ملت استفاده کنه خب. یاد بگیره. نمی گم از شهداء بنویس. چرت و پرت هم ننویسی هااا ک تایید نمی کنم.
سلام علیکم
مثل اینکه یکی سوء استفاده کرده با اسم بنده براتون نظر گذاشته لازم دونستم به اطلاع برسونم که درسته که مطالبتونو میخونیمو و استفاده می کنیم
ولی تا حالا واسه مطلبتون نظر نذاشتیم...
بهتره به این سوء استفاده کننده ها متذکر بشم که اشتباهی گرفتین و بنده با کسی شوخی ندارم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم ...
ن مشخص هس. هم از آی پی و هم از نوع نوشتن ...
هر حال فضای مجازی از این موارد هم داره ...
موفق باشید
سلام وقت بخیرازوقفه ای که برام پیش اومد وباعث شدکمی دیرجواب پیامهاتون روبدم عذرخواهی میکنم وکمال تشکررودارم ازاینکه این برادرکوچک خودتون روفراموش نکردید.امیدوارم بتونم باتوکل به خدامطالب بهتری روارائه بدم درضمن عیدقربان را برتمامی مسلمانان جهان وشما وخانواده محترمتان تبریک عرض میکنم .یاعلی