سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای
سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای

شوخی ب سبک جبهه





1. وقتی یک شاگرد شوفر، مکبر نماز شود، بهتر از این نمی شود .


نمی دانم تقصیر حاج آقای مسجد بود که نماز را خیلی سریع شروع می کرد و بچه ها مجبور بودند با سر و صورتی خیس در حالی که بغل دستی هایشان را خیس میکردند، خود را به نماز برسانند یا اشکال از بچه ها بود که وضو را می گذاشتند دم آخر و تند تند یا الله می گفتند و به آقا اقتدا می کردند و مکبر مجبور بود پشت سر هم یا الله بگوید و ان الله مع الصابرین ....


بنده خدا حاج آقا هر ذکر و آیه ای بلد بود می خواند تا کسی از جماعت محروم نماند . مکبر هم کوتاهی نکرده، چشم هایش را دوخته بود به ته سالن تا اگر کسی وارد شد به جای او یا الله بگوید و رکوع را کش بدهد. وقتی برای لحظاتی کسی وارد نشد ، ظاهراً بنا به عادت شغلی اش بلند گفت: یاالله نبود! ... حاج آقا بریم.

نمی دانم چند نفر توی نماز زدند زیر خنده ولی بیچاره حاج آقا را دیدم که شانه هایش حسابی افتاده بودند به تکان خوردن ...


2. بزن دنده دو


رزمنده ها برگشته بودن عقب


بیشترشون هم راننده کامیون بودن که چند روزی نخوابیده بودن.

 

ظهر بود و همه گفتند نماز رو بخوانیم و بعد بریم برای استراحت.

 

امام جماعت اونجا یک حاج اقای پیری بود که خیلی نماز رو کند می خواند. رزمنده های خیلی زیادی پشتش وایستادن و نماز رو شروع کردند.

 

انقدر کند نماز خواند که رکعت اول فقط 10 دقیقه ای طول کشید.

 

وسطای رکعت دوم بود یکی از راننده ها از وسط جمعیت بلند داد زد

 

حاجججججججییییییییی.جون مادرت بزن دنده ددددددددددو



والعاقبه للمتقین