سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای
سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای

خواستم بگم منم دانشجو هستم!

سلام رفقا ...


اولا روز دانشجو رو خدمت همه داشنجو ها تبریک می گم. داشتم متن سخنرانی حسین شریعتمداری رو می خوندم. واقعا ب ایشون علاقه خاصی دارم. راستی چن روز هس تو دانشگاه هی می رم چشم می افته ب بنر روز دانشجو ک صفارهرندی دانشگاه ما دعوت هس، امروز ک خبرش رو تو دانشگاه تهران دیدم و شنیدیم با قالیباف و جلیلی. ای بابا. جل الخالق ...


حالا فردا قرار علیرضا زاکانی بیاد دانشگامون !!!


هر حال این دانشجو بودن هم خالی از لطف نیس هاااا. حالا می گم. بعله. حاجی تون امروز می خواست یکم بگه ک ماهم دانشجوییم و امتحان داریم. درسته سر کلاس نمی ریم. درسته ...، آهان ببخشین آبرومون می رف بزارید نگم ...


بعله امروز دیگه عهد ترکمنچای با خودم بستم ک بشینم و دیگه فصل امتحانات و درس و زندگی و آینده شغلی و اینا گفتیم بشینیم درس بخونیم. 


ب قول یکی از رفقا ک می گه ما شبا می خوابیم روزا هم استراحت می کنیم. فعلا ک ساعت 23:30 دیقه هس و در خدمت شماییم کتابم رو پیدا نکردم ک بخونم. ( ربطش رو بعدا می گم !!!)


می گم این دانشجو بودن خالی از لطف نیس حالا بشنوید. نمی دونم خدا تو خلقت مرد چی ب کار برده، تو خلقت زن چی؟ والله ب خدا !!!


دو ساعت صبح نشسته بودم خونه ( داشتم مقدمات درس خوندن رو آماده می کردم، مثلا ) حوصله ام سر رف. یعنی من رو بکشن ی روز تو خونه نمی مونم. آدم می پوسه. از اون ور محسن زنگید ک کجایی گفتم خونه داشت شاخ در می آورد، گف راستش رو بگو کلک! حتما ماشین بنزین نداره ک نشستی خونه ؟؟؟ حالا هی قسم بخور !!!


هیچی دیگه بعد نهار نتونستم بشینم یادم افتاد ی چن ماهی می شه درهای ماشین صدا می ده. ی لحظه جو گیر شدم و حس مکانیک بودن بهم دست داد.


رفتم افتادم ب جون ماشین. ماشین می گه نهههههههه !!! تو رو خدا نهههههه !!!


درهاش رو آوردم پایین ( کل در رو نه هاااا! ی چن بار زده بودم آینه های بغل رفته بودن هوا بعد واسه تعویض آینه بغل ها کل رویه در اومده بود پایین بعد طرف نتونسته بود جا بندازه) حالا بلندگوها ی طرف. دستگیره ها ی طرف. موتور شیشه برقی ی طرف و من طرف دیگه


این وسط ها هم زده بودیم رفته بودیم با بچه ها ارومیه. هیچی دیگه کف ماشین پر بود از آشغال و پوست تخمه و اینا ...


فک کنم ی یک کیلو پوست تخمه جمع کردم ...


حالا اومدم سر جمع کردن در. چن تا از خارهاش رو شکسته بود، رفتم خریدم و اومدم نشستم با دقت بستم. در اول خوب شد.


رفته سراغ در دوم ( در کمک شوفر ) اونم باز کردم آوردم پایین !!!


تو این چارلی چاپلین هس کدوم هس ! ساعت رو می آرن واسه تعمیر بعد ک می آن ببرن ساعت رو تحویل می ده (درست هم کار می کرده ولی ی پاکت بزرگتر از ساعت هم می ده ک اینا اضافه بوده شرکت گذاشته ) یا اصلا شنیدین ک بعد عمل جراحی متوجه می شن قیچی تو شکم طرف مونده !!!


هیچی دیگه قشنگ پیچ هاش رو بستم و نشستم یعنی در بهتر از ایران خودرو زده بودم آما بعد دارم دنبال پیچ گوشتی و آچار می گردم، بعد نیگاه کردم دیدم چن تا پیچ اضافه مونده.



هیچی دیگه بیر ساعات فیکرلشمیشم ک چی شده ؟؟؟


پیچ گوشتی رو از پشت جلد رو دری پیدا کردم، پیچ ها رو هم انداختم تو لیوان یادوغاری !!! جایی پیدا نکردم ک ببندم فک کنم ایران خودرو اضافه بسته.


فعلا ک درها محکم شده و درست کار می کردن. حالا فردا رفتم بیرون باید مواظب باشم سرعت نرم ک در یهو پرت نشه بره بخوره ملاج کسی !!!



ولی ویژدانا حال کردم هااا. بیرون بردم گف 50 تومن می گیرم درست کنم، خودم درست کردم !!!


هر حال امروز من واقعا پی بردم ک دانشجو بودن چقد می تونه مهم باشه. حالا هم ک فصل امتحانات هس و اینا! دیگه هر کاری از سر سال مونده و انجام ندادیم رو تو این چن روز انجام میدیم ...


اینترنتمون چن روز بود قطع بود و از لپ تاپ می رفتم نت رو هم در سایه امتحانات درست کردم !!!


حالا بعدا بگید امتحانات بد هس !!!


صرفا خواستیم بگیم ما هم دانشجو هستیم و از فواید دانشجو بودن چقد بهره می بریم ...


موفق باشید





راستی نظر خواستین بذارین واسه پست یا باب الحوائج بزارید ...

ی روز خوب ...



سلام رفقا ...


نمی دونم چرا بعضی ها خیلی فرق کردن با گذشته هاشون. نیست ان اونی ک بودن. اگه قدیم اسم شون رو می شنیدم و یا جایی می گفتن، می گفتم آقانین بالاسی دی. دیگه همه چی رنگ و بویی غیر از خدا گرفته. همه چی رو گذاشتیم کنار فقط ...



امروز دعوت بودیم جایی. نمی گم از طرف کجا و با چ کسایی بودم. رفته بودیم دلستر بخریم جاش، شیر آب نشونمون دادن گفتن بخورید، شد قضیه امروز ما. مار از چی بدش می آد جلو در خونش سبز می شه. القصه رفتیم جایی ک قرار بود ی شخیتی رو ببینیم. ولی همون جور ک گفتم زرشک، خوردیم ب پست جناب ولایتی ...


ولایتی خودمون دیگه، تو انتخابات فقط ب خاطر خدا اومد وسط و ب خاطر خدا موند و ب خاطر خدا هم عمل کرد ...


نشستیم ببینیم جریان این مذاکارات چی بوده؟ گفتیم ک بگه از ناگفته های این ژنو. هر حال اولش ک شروع کرد ب انتقاد ک وضعیت فعلی ک باعث انجام مذاکرات شد رو، آقای احمدی نژاد باعث اش هس، او بوده ک این شده ک امروز بایستی چنین بشه. بعد ک در ادامه یکی از رفقا سوالی پرسید (شنیدید کسی ک دروغ می گه حرفی ک زده زود از یادش می ره) اینم همون جور شد و شروع کرد از وضعیت فوق العاده ایران در منطقه و فرا منطقه و این ک ایران دارای هم قدرت نظامی و هم سیاسی هس و بین کشورهای اسلامی تاثیرگذارترین هس. گفتم ای بابا. ببین سر و کارمون با کیا افتاده.


بعد شروع کرد ک ایران در مذاکره با 1+5 خوب عمل کرده و خود رهبری هم راضی هس. من چیزی نمی گم ولی انصافا برید متن آقا رو بخونید. چرا از حضرت آقا مایه می ذاری اونم الکی. من نمی نویسم و تحلیل نمی دم ولی خودتون متن رو بخونید. این رضایت هس. نامه جناب روحانی رو ک انگار ی مسئله ی بزرگ رو فتح کرده، انگار تونسته تمام مسائل رو حل کنه و تبریک اش ب ملت برا دو دستی تقدیم کردن هسته ای ایران ب اجنبی. 


آخه دردم یکی دو تا نیس ک ...


اگه چاه کن بودی نمی رفتی راه مملکت فروشی رو جلو روت بذاری. اگه می خوای مسئله اقتصادی حل شه چرا از هسته ای مایه می ذاری؟ برو ببین مشکل اقتصادی کجاس؟ آره مطمئن باش جناب روحانی، شما 20 درصد رو کنسل کن، بعدش بیا بگو بقیه مفاد تعهدنامه رو اجرا کن. من همین جا می نویسم و پایینش رو امضاء می کنم ک اگه این نامردهای (دیگه فحشی تمیزتر نتونستم پیدا کنم) عمل کردن ب تعهداتشون اسم من رو هر چی می خوای بگو و بنویس.


برو این رئیس اتحادیه خودروسازانت رو دریاب ک هنوز اتفاقی نیافتاده اومده مصاحبه کرده ک اگه تحریم ها از بین بره، مردم انتظار کاهش قیمت خوردو رو نداشته باشن. خوردو سازان تازه اون وقت ضرری ک این مدت خورده بودن رو ترمیم می کنه ...

آخه یکی نیس بگه بی انصاف این پراید ک 70، 80 درصدش سود هس دیگه ملت رو ...


آه ...


بعد جناب ولایتی شروع کرد نحوه ی تولید اورانیوم رو توضیح دادن. وا عجبا ک چ ها شنیدیم. ایشون فرمودن ک سانتریفیوژ در ی دیقه 64000 دور می زنه. اورانیوم 238 ک سنگین هس دورتر از مرکز قرار می گیرن و 235 هم نزدیک ب مرکز. بعد 3.5 درصد تولید می شه، بعدش 5 درصد، و کسی ک بتونه 5 درصد رو تولید کنه می تونه 20 درصد و حتی 98 درصد رو هم تولید کنه. ای بابا. ن آخه چی فک کردی جناب. 20 درصد فناوری ساخت اش با 5 درصد یکی هس. 98 درصد با 5 درصد یکی هس. هر چ قدر سانتریفیوژ بیشتر بچرخه درصدش بیشتر می شه. عجب. ای بابا. از فردا بشینم تو خونه ب جای دود کردن اسفند اورانیوم تولید کنم. آره دیگه فوق اش 5 درصد نمی شه، 0.000001 درصد ک می شه ایجاد کرد. آب سنگین کشک. سانتریفیوژ کشک. دانشمند هسته ای کشک. زحمتی ک واسه فناوری 20 درصد کشیده شده کشک. منی ک اونجا نشستم کشک. حداقل رئیس دانشگاه ی جایی نشسته، چن تا دکتر نشسته، ب فکر خودت باش عمو جون.

یکی از بچه ها برگشته می گه ببین گوشام دراز نشده باشه. والله ب خدا ...


حالا بماند ک بعضی حرف ها رو نمی زنم و نمی نویسم ک زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد ...


فقط ی چیز ...



لبیک یا امام خامنه ای ...