سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای
سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای

زندگی ...



زندگی در نظرم مسخره می آید ...

چه پیروزی هایش چه شکست هایش ...

چه حیات و چه مماتش ... و چه دلخوشی هایش !

چه امید بستن به ارزو ها و چه ترس از قضا و قدر ...

همه و همه در نظرم مسخره می آید .. !

به هیچ چیز و هیچ کس دلخوشی ندارم 

از هیچ چیز و هیچ کس امید و انتظاری ندارم

فقط بخاطر وظیفه بر میخیزم

و بخاطر وظیفه زندگی میکنم ...

والا حیات بر من سنگین و غیر قابل تحمل بوده است ...


شهید دکتر مصطفی چمران

دردم از یار است و درمان نیز هم  دل فدای او شد و جان نیز هم
این که می‌گویند آن خوشتر ز حسن  یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کو به قصد خون ما  عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده می‌گویم سخن  گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چون سر آمد دولت شب‌های وصل  بگذرد ایام هجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست  گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان  بلکه بر گردون گردان نیز هم
عاشق از قاضی نترسد می بیار  بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است  و آصف ملک سلیمان نیز هم
 

جائی برای تنهایی


گاهی یک مداد، یک کاغذ سفید و کلی حرف و صدای خش خش مداد بر روی کاغذ، لذت‌بخش‌ترین کار دنیاست. 


مثل همیشه نوشتن آرامم می‌کند ...










 

جایی برای تنهایی

 

درد دل آدمی را بیدار می‌کند، روح را صفا می‌دهد، غرور و خود خواهی را نابود می‌کند. نخوت و فراموشی را از بین می‌برد، انسان را متوجه وجود خود می‌کند.

 

انسان گاه گاهی خود را فراموش می‌کند، فراموش می‌کند که بدن دارد، بدنی ضعیف و ناتوان که، در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچیز و آسیب پذیر است، فراموش می‌کند که همیشگی نیست، و چند صباحی بیشتر نمی‌پاید، فراموش می‌کند که جسم مادی او نمی‌تواند با روح او هم پرواز شود، لذا این انسان احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت می‌کند، سرمست پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود، بی خبر از حقیقت تلخ و واقعیتهای عینی وجود، به پیش می‌تازد و از هیچ ظلم وستم رو گردان نمی‌شود. اما درد آدمی را به خود می‌آورد، حقیقت وجود او را به آدمی می‌فهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک می‌کند و دست از غرور کبریایی برمی‌دارد، و معنی خودخواهی و مصلحت طلبی و غرور را می‌فهمد و آن را توجه نمی‌کند.

 

خدایا تو را شکر می‌کنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم.

 

خدایا هدایتم کن زیرا می‌دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

 

خدایا هدایتم کن که ظلم نکنم زیرا می‌دانم ظلم چه گناه نابخشودنی است.

 

خدایا ارشادم کن که بی انصافی نکنم زیرا کسی که انصاف ندارد، شرف ندارد.

 

خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بی احترامی به یک انسان همانا کیفر خدای بزرگ است. خدایا مرا از بلای غرور وخودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.

 

خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق وبرق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند.

 

خدایا من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پر کاهی در مقابل طوفانها هستم. به من دیده عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال ترا براستی بفهمم و بدرستی تسبیح کنم.

 

شهید چمران

رمضان نزدیک است ...


سلام علیکم ...


نمی‌دونم چه فرقی هس بین امسالم و سال‌های قبل؟


امسال عجیب دلم طوفانی ماه مبارک رمضان هس. شدیدا انتظارش رو می‌کشم. برنامه‌ها دارم واسش. می‌خوام ی بار دیگه با معبود و معشوقم عهد ببندم. بنویسم و عرضه کنم ک می‌خوام هوام رو داشته باشه. ب قول شهید بابایی ازش می‌خوام دستش رو روی سرم بگذاره و تا آخر ماه رمضونم برنداره. عجب توفیقی دادی ای عشقم. توفیق شرکت در ماه مبارک رمضان.


مولای یا مولای انت المولای و انا العبد و هل یرحم العبد الی المولای ...


مناجات حضرت امیر از اون دسته دعاهاس ک واقعا می‌گم خیلی دوسش دارم. ی جوری هر وقت دلم گیر کنه میرم سراغش. عجیب دعاییه.


گفتم عهد می‌بندم با تو. ای مهربانم. عهد، قراردادی دو طرفه هس. می‌دونم ولی چیزی برای عرضه نداشتم ک بنویسم و بگویم. دوباره کلماتم ته کشید و دست ب دامن دکتر می‌شم. اویی که در آن بالا بالاها بیشتر از ما می‌شناسنش ...


بگذارید این‌جور بنویسم ک رمضان با نیایش‌های شهید چمران:


پروردگارا آن‌چنان ما را از دنیا و مافیها بی‌نیاز کن که در قربان‌گاه عشق تو هم‌چون ابراهیم مشتاقانه حاضر شویم تا اسماعیل وجود خود را در راه هدف مقدست قربانی کنیم.


پروردگارا آن‌چنان ما را جذب کن که جز به تو نیندیشیم جز تو را نخواهیم و جز تو به سوی کسی نرویم و همه خودخواهی‌ها و خودبینی‌ها را در مذبحه بارگاه تو قربانی کنیم.


خدایا آن‌چنان تار و پود وجود ما را به عشق خود عجین کن که جز تو به کسی نیندیشیم، جز تو کسی را نخواهیم، جز تو کسی را نبینیم. جز تو مونسی نگیریم، جز تو پناه‌گاهی نپذیریم، جز تو آرزویی نداشته باشیم.


خدایا ما را ببخش از گناهانی که ما را احاطه کرده و خود از آن آگاهی نداریم، گناهانی را که می‌کنیم و با هزار قدرت عقل توجیه می‌کنیم و خود از بدی آن آگاهی نداریم.


خدایا تو آن‌قدر به من رحمت کرده‌ای، آن‌چنان مرا مورد عنایت خود قرار داده‌ای که من از وجود خود شرم می‌کنم، خجالت می‌کشم که در مقابلت بایستم و خود را کوچک‌تر از آن می‌بینم که در جواب این همه بزرگواری و پروردگاری تو را شکر کنم و تشکر را نیز نفسی و اهانتی به ساحت مقدست می‌دانم.


خدایا به من فرصت ده، توانایی ده تا بتوانم از عهده برآیم و شایسته این همه مهر و محبت باشم.


سفره‌ای پهن می‌شه ب بزرگی عالم. خدایا توفیق بده بیشتر بهر‌ه‌برداری کنیم ازش ...


التماس دعا دوستان ...