سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای
سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای

بهش نگاه کن ....







اگه فردای قیامت میتونی تو چشای این ادم نگاه کنی....


به همین طرز زندگی ادامه بده !!! 

(اول با خودمم!!!)

آیا ما به این بزرگ مردان کم سن و سال که افلاک را به زیر پایشان انداختند ، مدیون نیستیم؟

دل نوشته حاجى



سلام


این روزها خیلی حالم بده.

دیشب مى خواستم این پست رو بذارم ولى نشد. الانم دارم با گوشى تایپ مى کنم چون نوشتن ارومم مى کنه ...


هر وقت حالم بد هس توسل مى کنم به خانوم فاطمه الزهرا ...

عجیب تاثیر داره. خواستم درد و دلم رو همین جا بنویسم دیدم جاش نیس. چند بار نوشته رو پاک کردم و از نو نوشتم. بهر حال دعاى مومن در حق مومن به استجابت نزدیک تر هس. دعام کنید.

السلام علیک یا فاطمه الزهرا

خانم جان همین بس که ذکر یا حسین ات روى لبهام نقش بسته. محرم به عشق اش سینه زدم, ادرکنى خانوم جان ادرکنى ...





+نظر این بخش رو خودم بستم, نظرى نمى خوام بشنوم  فقط دعا بفرمایید

+حتما تو جریان هستید, این بلاگ اسکاى جهت ارتقا چند روز از دسترس خارج بود, الانم ى چند تا نظر بووود تایید کردم ولى کلا پاک شد. خواستم بدونید من تایید کردم سیستم مشکل داره.

والعاقبه للمتقین

شهید مهدی باکری





داشت توی محوطه پادگان قدم میزد و هر از گاهی آشغالهای افتاده روی زمین رو جمع می کرد

 

که یه دفعه وایساد. مثل اینکه چیزی پیدا کرده بود.

 

رفتم نزدیکتر دیدم یه حلب خرماست که روش رو خاک و سنگ گرفته

 

بنظر میومد یکمی ازش خورده بودند و انداخته بودنش اونجا.

 

عصبانیت آقا مهدی رو اولین بار بود که میدیدم.

 

با همون حالت غضب گفت: بگردید ببینید کی اینو اینجا انداخته؟یه چاقو هم بهم بدید.

 

چاقو رو دادیم و نشست روی اون رو ذره ذره برداشت.

 

گفتم: آقا مهدی این حلبی حتماً خیلی وقته که اینجاست نمیشه خوردش.

 

یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و گفت: میدونی پول این از کجا اومده؟

 

میدونی پول چند نفر جمع شده تا شده یه حلب خرما؟

 

میدونی اینو با پول اون پیرزنی خریدند که اگر ۲۰ تومن به جبهه کمک کنه

 

مجبوره شب رو با شکم گرسنه زمین بگذاره؟! شما نخورش خودم میبرم تا تهش رو میخورم.


 

به نقل از همرزم شهید