سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای
سفیـــــد

سفیـــــد

عمار امام خامنه‌ای

بارانی ام ...

دیروز و امروز زیاد خوب نبودم یعنی حال خوشی نداشتم الانم که دارم این رو می نویسم خوب نیستم. کلا نمی دونم من قاطی کردم یا بقیه. تو این وا نفسای انتخابات و این حرف ها بعضی ها چه کارا که نمی کنند.

از بعضی ها واقعا انتظار نمی ره. ولی خدا رو صد هزار مرتبه شکر که مملکت بی صاحب نشده. هر از چند وقتی که این آقایون به ظاهر مرد حالم رو به هم می زنن به این فکر می افتم که آقا بقیه الله نظر داره تو این مملکت و مردای مردی چون آقا امام خامنه‌ای رو می بینم باز بهتر می‌شم. حالا بعضی از این‌وری‌ها و با بعضی از اون‌وری‌ها که کلا توهم دارن و خود درگیری که ملت با کارای مسخره‌ی غلام‌های حلقه به گوش داخلی و ارباب‌هاش یه چیزی می‌شه و از این نظام و انقلاب بر می‌گردند ایشالله روز 24 خرداد نشون می‌دیم کلا غلط می‌کنن. آره دیگه کار به جایی رسیده که دیگه قحط الرجال بود، آدم پیدا نکردن هر چی غذا سوخته و فاسد شده بود رو گذاشتن وسط میز که مهمون‌های عزیز بخورید. بابا چی فکر کردید آخه؟ به قول حضرت علی تو جنگ (حالا اسم جنگ‌اش الان ذهن‌ام نیس) شما اگه رعد و برق هستید(خطاب به فتنه گران) ما بخوایم مثل سیل نابود می‌کنیم شما رو.

والله ...

الان که نوشتم حالم خوبه، یعنی بهترم. کلا نتیجه گرفتیم مثل همیشه نمی‌تونن هیچ غلطی بکنن.

شادی روح اماَم امت صلوات بلند ختم کن ...

بسم الله ...

به نام عشق ...

برای خدا نوشتن را دوست دارم، برای کسانی که خدا را دوست دارند را همین طور، و کسانی که خداوند آن‌ها را دوست دارد. وبلاگ قبلی بنده شاید برای خدا نبود، شاید کلمه‌ی خوبی نیست، برای خدا نبود. واسه‌ی همین تخته کردن‌اش که برای خدا بود، خوب بود ...

این وبلاگ رو درست کردم که برای خودت بنویسم خدا جووون، پس تقبل منی ...

و اما شمایی که قدم رنجه می کنی و می‌آی اینجا ...

قدمت روی چشم، خوش اومدی، همین اول کاری بگم که هر چی نوشت هس اینجا، بعضی وقت‌ها حوصله نوشتن و وقت‌اش رو دارم می‌نویسم ولی هر جا هر مطلب خوب و به درد به خور هم دیدم می ذارم ...

والعاقبه للمتقین ...