چن روزی نبودم، ب قولش رفته بودم مکه !!!
حج فقرا مشهد هس، حج حاجی هم حضرت فاطمه معصومه ک عاشق اباصالح المهدی (ارواحنا فداه) در نامهای ک نوشته بود برایش و در چندین خواستهای ک داشته بود، بندی را هم ب نشانی از قبر مادرمان زهرا (س) اختصاص داده بودن ک حضرت گفته بودن این بند رو نمیتوانم ولی میتوانی آنچه را میگردی در حرم کریمه اهل بیت بیابی! و هم نیت همان کریدیم ب قصد قربت ...
هر حال ...
برای امام هم دعا کنید امت ...
پسرم!
همانا تو را به ترس از خدا سفارش می کنم که پیوسته در فرمان او باشی،
و دلت را با یاد خدا زنده کنی،
و به ریسمان او چنگ زنی،
چه وسیله ای مطمئن تر از رابطه تو با خداست،
اگر سررشته ی آن را در دست گیری؟
دلت را با اندرز نیکو زنده کن،
هوای نفس را با بی اعتنایی به حرام بمیران،
جان را با یقین نیرومند کن،
و با نور حکمت روشنایی بخش،
و با یاد مرگ آرام کن.
پس جایگاه آینده را آباد کن، آخرت را به دنیا مفروش و آنچه نمی دانی مگو،
و آنچه بر تو لازم نیست بر زبان نیاور،
و در جاده ای که از گمراهیِ آن می ترسی، قدم مگذار،
زیرا خودداری به هنگامِ سرگردانی و گمراهی، بهتر از سقوط در تباهی هاست.
نهج البلاغه، نامه ی 31، بخشی از نامه ی امام علی علیه السلام به فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام
گاهی یک مداد، یک کاغذ سفید و کلی حرف و صدای خش خش مداد بر روی کاغذ، لذتبخشترین کار دنیاست.
مثل همیشه نوشتن آرامم میکند ...
جایی برای تنهایی
درد دل آدمی را بیدار میکند، روح را صفا میدهد، غرور و خود خواهی را نابود میکند. نخوت و فراموشی را از بین میبرد، انسان را متوجه وجود خود میکند.
انسان گاه گاهی خود را فراموش میکند، فراموش میکند که بدن دارد، بدنی ضعیف و ناتوان که، در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچیز و آسیب پذیر است، فراموش میکند که همیشگی نیست، و چند صباحی بیشتر نمیپاید، فراموش میکند که جسم مادی او نمیتواند با روح او هم پرواز شود، لذا این انسان احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت میکند، سرمست پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود، بی خبر از حقیقت تلخ و واقعیتهای عینی وجود، به پیش میتازد و از هیچ ظلم وستم رو گردان نمیشود. اما درد آدمی را به خود میآورد، حقیقت وجود او را به آدمی میفهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک میکند و دست از غرور کبریایی برمیدارد، و معنی خودخواهی و مصلحت طلبی و غرور را میفهمد و آن را توجه نمیکند.
خدایا تو را شکر میکنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم.
خدایا هدایتم کن زیرا میدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.
خدایا هدایتم کن که ظلم نکنم زیرا میدانم ظلم چه گناه نابخشودنی است.
خدایا ارشادم کن که بی انصافی نکنم زیرا کسی که انصاف ندارد، شرف ندارد.
خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بی احترامی به یک انسان همانا کیفر خدای بزرگ است. خدایا مرا از بلای غرور وخودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.
خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق وبرق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند.
خدایا من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پر کاهی در مقابل طوفانها هستم. به من دیده عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال ترا براستی بفهمم و بدرستی تسبیح کنم.
شهید چمران
کودک دیروز ” بازمانده” که با همت والای مادربزرگ از آن خانهی یهودی بیرون زد و در آغوش آن شیرزن از قطار خود را به بیرون پرتاب کرد تا بگوید نمیمیرد و میماند، امروز داغدار فرزندان خویش است که در زیر تلی از خاک چشمانشان دیگر برق انتظار فردا را ندارد ...
“فرهان” کوچک ما که دیروز خون پدر و مادرش را پیش چشمان گریان و متحیرش بر سنگ فرشهای حیفا ریختند و او را به اسیری بردند، امروز آرزو میکند، کاش دکتر سعید، پدر باسواد و کاربلدش زنده بود و میتوانست جان نوههایش را از میان خاک و خون غزه بردارد و سوار بر آن قطاری شود که هنوز زنگ صدای مادربزرگ به گوش میرسد، وقتی که با آن احساس ناب مادرانه آیه الکرسی میخواند تا جان نوهی خردسالش در امان باشد از بمب و موشک و دود ...
دنیای سیاست است و موازنههای منفی و مثبت و خنثی!
دنیای سیاست است و ما و کودکانی که جز آه کشیدن کاری برایشان نمیتوانیم انجام دهیم، وقتی که هنگامهی افطار تصاویرشان را برای بارها و بارها میبینیم و باز افسوس و افسوس و باز مرزها و ملیتها و حصارهای خود ساختهای که انسانیت را در زیر ستونهای بیرحمش برای همیشه دفن میکند ...
چه سیاه است روزگاری که سنگهایش را ببندند و سگهایش را رها کنند ...
کاش دنیای ما چون دنیای انیمیشنهای دوران کودکی ساده و صمیمی بود و همیشه با یک پایان خوش، تمام دلهرههای ما به آرامشی کودکانه ختم میشد ...
اما افسوس که دنیای آدم بزرگها چیزی برای دیدن و سرودی برای شنیدن ندارد. کاش کسی بود که میتوانست همچون شازده کوچولو ما را اهلی کند ...
کاش مادربزرگ قصهی ما هنوز هم میتوانست برای سلامتی فرزندان در بندش با همان صوت داودی آیه الکرسی بخواند ...
الله لا اله الا هو الحی القیوم ...
منبع متن: برای کودکان غزه