-
منتظرم ...
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1392 11:20
کاش میشد زمانی برسد ک با دستان مهربانت نشان سربازی ات را روی دوشم نصب کنی؛ کاش برسد زمانی ک برای شهادتم گریه کنی، من منتظرم حضرت ماه
-
عرفه با طعم حسین (ع)
یکشنبه 21 مهرماه سال 1392 20:19
خدایا! مرا چنان کن که از تو بترسم گویا ترا می بینم و به پرهیزکاری مرا سعادتمند گردان و به شقاوت گناه مبتلا مکن و در حکم قضا خیر مرا برگزین و قدر خود را بر من مبارک و فرخنده گردان چنانکه هرچه را دیر مقدر کرده ای زود نخواهم و هر چه را زود مقدر کرده ای دیر نطلبم. خدایا مرا به خود توانگر گردان و یقین در دل من قرار ده و...
-
بدون شرح !!!
چهارشنبه 17 مهرماه سال 1392 23:40
دستان تو سیاه و دل من سیاه، چقدر فاصله میان سیاهی هامان ... ؟؟؟
-
کربلا با صد تومان ... !
یکشنبه 14 مهرماه سال 1392 19:00
به نظرم اسمش علی بود. چند سال پیش که تنها چهار پنج سال داشت و توی کوچه بازی می کرد دید سر کوچه شان شلوغ است. وقتی جلو رفت دید جمعیتی ایستاده اند و منتظرند اتوبوس بیاید. پرسید: چرا اینجا شلوغ است؟ بهش گفتند آقا پسر ما داریم میریم کربلا، منتظریم اتوبوس بیاید. گفت: من هم می خواهم با شما بیایم. گفتند: آقا پسر پول داری؟...
-
در عالم سریست ک جز با شهادت فاش نمی شود ...
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1392 20:08
مهمات میبردم. چند نفر توی جاده دست تکان دادند سوارشان کردم گفتم: " شما که دهنتان بوی شیر میدهد نمیترسید از جنگ؟" خندیدند و بجای کرایه صلوت فرستادند و آمدند بالا کنار مهمات نشستند. جلوتر گفتند: "با چراغ خاموش برو. عراقی ها روی جاده دید دارند." بد جوری میزدند!! چراغ خاموش یعنی ته دره.یعنی خط بدون...
-
شلمچه
جمعه 5 مهرماه سال 1392 19:43
سلام رفقا ... می خواهم برایتان قصه عاشقی بسرایم. بنویسم و بگویم ... ولی صبر کنید !!! قصه عشق را بایستی با غروب بود تا دانست و دلی را ک پشت میله های قفس تنهایی شعر جدایی می سراید را هم با غروب همراه کرد تا پر گیر ب سمت دلبر. ب سمت معشوق ... چند روز است هوای دلم عجیب بارانی است. می بارد ولی خم ب ابرو نمی آورد. حسادت می...
-
وقت گذاشتن برای خدا ... !
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1392 09:56
نوجوان شهید علیرضا کریمی: آنروز به مسجد نر سیده بو د . برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش . داشتم یواشکی نماز خواندنش را نگاه می کردم حالت عجیبی داشت. انگار خدا در مقابلش ایستاده بود. طوری حمد و سوره می خواند مثل اینکه خدا ر ا می بیند ذکر ها را دقیق و شمرده ادا می کرد. بعدها در مورد نحوه نماز خواندنش ازش پر سیدم ؛...
-
بهشتی ...
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1392 20:06
امام جعفر صادق (ع): صورت بهشتی همیشه همجنس تبسم است ... دست بهشتی بخشنده است ... زبان بهشتی نرم و فصیح است ... دل بهشتی صادق و مهربان است ... سلام بر شما که بهشتی هستید .... راستی خواستم با این عکس بگم بعله دیگه کار ما کار شهداءست ...
-
در هر لحظه ب خدا نیازمندیم ...
چهارشنبه 27 شهریورماه سال 1392 12:14
کتابچه دعای کمیل همیشه باهاش بود.بعد هر نمازی فراز هایی از دعا را میخواند.یکبار به شوخی بهش گفتم: آقا محمد،دعای کمیل مال شبهای جمعه ست.چرا شما هر روز بعد از هر نمازی دعا میخوانی ؟ گفت:مگر انسان فقط شبهای جمعه،به خدا نیاز دارد؟! «ما هر لحظه به خدا نیاز داریم! دعا کردن پاسخ به همین نیاز های ماست.» نوجوان شهید محمد باقر...
-
زندگی چییییییییییست؟
یکشنبه 24 شهریورماه سال 1392 01:42
سلام رفقا ... همین اول کار برید و این آهنگ وبلاگ رو قطع کنید، برو قطع کن دیگه، کار دارم آخه ... لطفا برید تو حس و احساس کنید علیرضا افتخاری هستید، شما می تونید، خواستن توانستن هس ... رفتین تو حس، صبر کنید منم برم تو حس. اوهووووم. اوهوم. زندگی چیییییییییییییپس ؟؟؟ خون دل خوردن. روی دامان یار خود مردن ... یوهوووووو...
-
روزی ک عزیز فاطمه می آید، با خامنه ای ب کربلا می آییم ... !!!
دوشنبه 18 شهریورماه سال 1392 23:15
حسرت کربلایت میکشد آخر گدا را ... من ماندم و حسرت کربلا ... جا ماندم ... در حسرت کربلا ...
-
هر کس نیست، خداحافظ ...
پنجشنبه 14 شهریورماه سال 1392 23:16
ما با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد ... هر کس مرد این راه است، بسم الله هر کس نیست، خداحافظ حاج احمد متوسلیان حاجی: خواستم ی مطلب از سوریه بزنم، این متن و عکس رو دیدم، اگه نکته نظری داشتید راجع ب سوریه و تحولات اخیر حتما مرقوم بفرمایید، خودم هم ب اقتضای مطالب طرح شده در نظرات، نظرم رو خواهم گفت ... حاجی: 1. خوب دوستان،...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 شهریورماه سال 1392 10:07
سلام علیکم رفقا ... خیلی ممنون از همه دوستانی ک ب حاجی و وبلاگ سفید لطف داشتند و از نقاط دور و نزدیک او رو مورد عنایت و تفقد قرار دادند، خدا ایشالله روزی همه دوستان هم قرار بده، زیارت آقا امام رضا رو و هم زیارت آقا امام حسین و قبر شش گوشه اون وجود نازنین رو و حرم حضرت ابالفضل رو ... جا داره ک در اینجا و در این فرصت...
-
السلطان بن علی موسی الرضا (ع)
چهارشنبه 6 شهریورماه سال 1392 12:16
دلم هوای تو کرده شه خراسانی چه می شود که بیایم حرم به مهمانی دلم زکثرت زشتی بریده آقاجان عنایتی که بیایم تویی که درمانی مرا وگریه شبی در حریم تو کافی است رفیق گریه ی من،گریه های طوفانی رفیق مایی و حالی زما نمی پرسی تو در بهشتی و ماهم اسیروزندانی بیا و زندگی ام را چنین مهیا کن که پیش پای تو آقاشوم قربانی تمام آنچه که...
-
بسیجی زنده شدی
یکشنبه 3 شهریورماه سال 1392 21:52
چشمانت را بستی که شرمندهات نشویم ما ... چشمانت را بستی روی همهی گناهان ما ... روی همهی خطاهای ما ما هم همین کار را کردیم چشممان را بستیم روی خونهای شهدا ... تنها کارمان، شد کوچه به نامتان زدن ... میدان را به اسمتان گذاشتن ... این شد تمام سهم شما از جنگ ... سهمیهای هم اگر ماند، شد داغ دل فرزندانتان ... خون شما...
-
ب افتخار حامد عزیز
سهشنبه 29 مردادماه سال 1392 18:41
سلام علیکم ... ی چند روز پیش یکی از بچه ها تصادف کرده و الان اصلا وضعیت خوبی نداره، از اون روز هر روز تو اتاق عمل و این حرف ها ... نوشتم ک دوستان براش دعا کنند ک بهترین شفا دهنده خداست ... أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ کیست که درمانده را، چون وى را بخواند اجابت مىکند و گرفتارى را برطرف...
-
دل بزرگ قاسم ...
دوشنبه 28 مردادماه سال 1392 20:38
بسم الله ... تا به حال غصه دار و غمگین ندیده بودمش. همیشه دندان های صدفی سفید فاصله دارش از پس لبان خندانش دیده می شد. قرص روحیه بود! نه در تنگناها و بزبیاری ها کم می آورد و نه زیر آتش شدید و دیوانه وار دشمن. یک تنه می زد به قلب دشمن. به قول معروف خطر پیشش احساس خطر می کرد! اسمش قاسم بود. پدرش گردان دیگر بود. تره به...
-
ب افتخار تخریبچی !!!
جمعه 25 مردادماه سال 1392 00:01
سلام علیکم ... فک کنم اولین مطلبم با این فاصلهی کم زمانی از مطلب قبلیام باشه و این چ دلیلی مهمتر از و برتر از این داره ک ... درسته خیلی تلاش کردیم نشه ولی نشد ک بشه. یعنی اولش شد بعدش نشد. یعنی شده بود ها ولی خب در اصل نشده بود. چی دارم مینویسم. خب چی میشه کرد. یعنی چی میگن: آهان "شکست وبلاگی خوردم." هر...
-
از زمین ب آسمان !!!
پنجشنبه 24 مردادماه سال 1392 19:47
- از زمین ب آسمان ، از زمین ب آسمان ، از زمین ب آسمان - آسمان به گوش باش... زمین پیغام میده. - کسی اونجا نیست؟؟؟ - از زمین ب آسمان ، از زمین ب آسمان ... - ......................................... - زمین صحبت میکنه، آسمان گوش کن: اینجا زمینه. ما هم آدمهای روی زمینیم. اینجا وضع خیلی خرابه. دشمن از هر سو ما رو محاصره...
-
چقدر شرمندگی؟؟؟!!!
یکشنبه 20 مردادماه سال 1392 10:14
چند روز بعد از عملیات ، یک نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار گرفته بود دستش ... هر جا می رفت همراه خودش می برد از یکی پرسیدم: چشه این بچه؟ گفت: آرپی جی زن بوده توی عملیات آنقدر آرپی جی زده که دیگه نمی شنوه باید براش بنویسی تا بفهمه : پی نوشت گوشهایت را دادی تا ما چشم و گوشمان باز شود چشم و گوشمان که باز نشد هیچ،بماند !...
-
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
سهشنبه 15 مردادماه سال 1392 13:31
باران می بارد ، آسمان ابری است ، قلب من می تپد ، تند تند می تپد ، چشمانم بارانی است ، نه به خاطر آسمان به خاطر یک خبر ، خبری به خاطر یک مهمانی ، خبری بد ، شاید هم خبری خوب عـیـــــد است ولی دلم می گیرد ، دل من کوچک است ، دل من طافت فراق یار را ندارد. دلم برای خدا تنگ می شود ، دلم برای سفره تنگ می شود ، سفره افطار ،...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 مردادماه سال 1392 05:42
اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِیَامِنَا إِیَّاهُ فَإِنْ جَعَلْتَهُ فَاجْعَلْنِی مَرْحُوما وَ لا تَجْعَلْنِی مَحْرُوما بسوز ای دل ... تمام شد این "شَهرٌ عَظَّمتَهُ و کَرَّمتَهُ و شَرَّفتَهُ و فَضَّلتَهُ عَلَی الشُّهُورِ " بسوز ای دل، یازده ماه باید صبر کنی ... شوال، ذی القعده، ذیالحجه، محرم...
-
القدس لنا !!!
پنجشنبه 10 مردادماه سال 1392 14:12
امام خمینی(ره): روز قدس فقط روز فلسطین نیست، روز اسلام است!
-
شب قدر !!!
شنبه 5 مردادماه سال 1392 19:52
چه فرخنده شبی بود، شب قدر من، شب معراج من به آسمانها. از طغیان عشق شنیده بودم و قدرت معجزه آسای عشق را میدانستم، اما چیزی که در آن شب مهم بود، این بود که وجود من روح شده و روح من آتشفشان کرده بود، میخواست همچون نور از زمین خاکی جدا شود و به کهکشان پرواز کند. آنگاه آتش عشق به کمک آمده و جسم خاکیام را سوزانده بود و...
-
شوخی ب سبک جبهه
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1392 05:01
1. وقتی یک شاگرد شوفر، مکبر نماز شود، بهتر از این نمی شود . نمی دانم تقصیر حاج آقای مسجد بود که نماز را خیلی سریع شروع می کرد و بچه ها مجبور بودند با سر و صورتی خیس در حالی که بغل دستی هایشان را خیس میکردند، خود را به نماز برسانند یا اشکال از بچه ها بود که وضو را می گذاشتند دم آخر و تند تند یا الله می گفتند و به آقا...
-
واسه دل ...
دوشنبه 31 تیرماه سال 1392 17:18
برای دل تنگ ...
-
ننه باشو وا دولانیم ...!
یکشنبه 30 تیرماه سال 1392 06:05
سلام رفقا ... الان فک می کنید می خوام از مراسم افطاری بنویسم؟ درست فک نکردید ...! می خوام از پیکان جوانان گوجه ای (شما بخونید سفید)، بعله از پیکان جوانان سفید واستون بنویسم. تازگی ها دقت کردید بهش. سالاری شده واسه خودش. حالا قرار شده براش چهار تا دور سفید بگیریم، ی 40 تا هم از این پرچم کشورها بزنیم جلوی شیشه شاگرد...
-
دلتنگ ...
پنجشنبه 27 تیرماه سال 1392 19:58
دلتنگ که بشوی .. دیگر شده ای .. دیگر نمیشود کاریش کرد .. هر چه که خودت را به آن راه هم بزنی میبینی .. انگاری نمیشود، که نمیشود .. دلت تنگ شده است! بد هم تنگ شده است ...... هی به خودت میگویی .. بابا بیخیال! بذار به زندگیمون برسیم ..... بذار دنبال بدبختیهامون باشیم .... اما .... دلت که تنگ بشه، دیگه شده ... دلتنگ...
-
شهادت برای من از عسل هم گواراتر است ...
یکشنبه 23 تیرماه سال 1392 18:13
چه دردی کشیده !!! بهتر نگاه کن ... به جای پاهایش، به صورت معصومش، نگاه کن ... آرامش را میبینی ؟؟؟ و چه زیبا گفت حضرت قــــاسم(ع): "شهادت برای من از عسل هم گواراتر است." ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حاجی نوشت: نماز...
-
باز هم همین جوری نوشت حاجی ...
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1392 05:18
سلام ب همه خوبید؟ التماس دعای شدید دارم خدمتتون ... تازگیها دقت کردید عجیب حس شاعری در من تحریک شده و هی میخوام شعر بگم ... و باز تازگیها ب معنای واقعی شعر "مه و 206 سفید و نیروی انتظامی و راهنمایی رانندگی و غیره در کارند تا آق دمپایا دلخوشلوخ بدست آورد و ب استلخ نرود" هیچی دیگه الان نزدیک سه ماه هس...